پس از اکران فیلم «جانوران شگفتانگیز: اسرار دامبلدور»، طرفداران بار دیگر درباره این که آیا این فیلم مطابق با استانداردهای فیلمهای کلاسیک هری پاتر است یا خیر، اختلاف نظر دارند. این فیلم برای کسانی که از آن لذت میبرند، اثری سرگرمکننده در یکی از جذابترین بازههای زمانی دنیای جادوگران است که جنگ قریبالوقوع جادوگران را نشان میدهد.
«جانوران شگفتانگیز» به عنوان یک فیلم فانتزی تاریخی معروف صرفا آخرین مورد در بین لیست طولانی آثار منحصر به فردی است که با جادو آغشته شدهاند. طرفداران ماجراهای نیوت اسکامندر، قطعا از این فیلمهای سرگرمکننده که واقعا در دنیای دیگری سیر میکنند لذت خواهند برد.
«تختخواب سحرآمیز» مانند فیلمهای «جانوران شگفتانگیز» اما به شکلی مستقیمتر و با لحنی بسیار آزادانهتر به موضوعات پیرامون جنگ جهانی دوم میپردازد. این فیلم بسیار الهامبخش بود و در آن، خانم پرایس (آنجلا لنزبری) نگهداری از سه یتیم را بر عهده میگیرد و با کمک جادو و جادوگری به مبارزه با نازیها میرود.
این اثر خانوادگی سرگرمکننده به سبک مری پاپینز، بسیار تخیلی است و تصاویر لایواکشن و انیمیشنی را با هم ترکیب میکند تا جزیره نابومبو را که جمعیتی از حیوانات انساننما در آن زندگی میکنند به تصویر بکشد. در این فیلم، نازیها به سزای اعمالشان میرسند و تماشای شکست گروهی از سربازانشان به وسیله ارتشی انیمیشنی واقعا رضایتبخش است.
دیوید فینچر سابقه درخشانی در طیف گستردهای از ژانرها دارد اما «مورد عجیب بنجامین باتن» مسلما بسیار متفاوت از دیگر اوست. این درام عاشقانه در طی چندین دهه روایت میشود و درباره مردی است که سنش برعکس پیش میرود و کاهش مییابد. در این فیلم عموما بیکلام و صمیمی، شرایط بنجامین علیرغم تلاشهایش برای درست کردن همه چیز، او را از کسانی که دوستشان دارد جدا میکند.
همانطور که از آثار فینچر انتظار میرود جزئیات تاریخی فیلم بیعیب و نقص هستند و او لحظات گوناگون را با کوچکترین جزئیات بازسازی میکند. «مورد عجیب بنجامین باتن»، از نبردهای دریایی جنگ جهانی دوم گرفته تا معماری اوایل قرن بیستم نیواورلئان، موفق میشود بدون توجه به زمان و مکان، بیننده را به دنیای بنجامین بکشاند.
فیلم ترسناک «قلهای به رنگ خون» به کارگردانی گیرمو دلتورو از یک رمان عاشقانه گوتیک اقتباس شده و مسیر جدیدی برای گیرمو دلتورو بود و با بسیاری از مضامین ترسناک مورد علاقهاش مطابقت داشت. این فیلم که یک داستان با پسزمینه ارواح است، تصاویری ترسناک و ملودرامی جالب و جذاب دارد و پر از کشت و کشتار و اعمال ناشایستی است که حتی طرفداران فیلمهای احساسی و تصنعی هم از تماشای آن خجالت میکشند.
«قلهای به رنگ خون» اولین فیلم تاریخی دلتورو در یک محیط غیراسپانیایی و اثری قابل توجه است و داستان آن عمدتا در روستاهای ادواردایی انگلستان در یک خانه روستایی باشکوه روایت میشود. محیط خانه خالی از سکنه و در نوع خود خاص است و به نظر میرسد که اگر گیرمو فرصت کارگردانی یکی از فیلمهای هری پاتر را به دست میآورد جلوههای بصری را به شکلی متفاوت در دنیای جادوگران به تصویر میکشید.
«کوهنشین» شاید در بیشتر مدت زمان خود در زمان حال روایت شود اما حماسه کانر مکلئود جاودانه در قرن شانزدهم اسکاتلند آغاز میگردد که یک محیط عالی برای اکشنهای عاشقانه است. فلشبکها به داستان پسزمینه کانر یکی از نکات برجسته فیلم است و مقدمات انگیزه و هدف او را برای مقابله با کورگان فراهم میکند و نشان میدهد که دشواری روزگار چیزی جز تشنگی برای انتقام برای او باقی نگذاشته است.
«کوهنشین» در زمان اکران نقدهای متفاوتی دریافت کرد اما پس از مدت کوتاهی به خاطر سکانسهای اکشن، اسطورهشناسی منحصر به فرد و اجراهای خوبش از کریستوفر لمبرت، شان کانری و کلنسی براون، طرفداران خود را پیدا نمود. کانری در نقش مربی کانر، رامیرز، یک پیرمرد نجیب و جذاب بازی میکند که شاید طرفداران را به یاد مدیر مدرسه جادویی و خاص هاگوارتز بیاندازد.
«راهزنان زمان» داستان کوین، پسر ۱۱ سالهای را روایت میکند که با گروهی از کوتولههای جستجوگر گنج، در زمان سفر میکند. پیشفرض داستان مضحک به نظر میرسد اما فیلم بسیار مفرح است و تری گیلیام بهترین گزینه برای کارگردانی این فیلم کمدی بود که بر اساس قواعد خودش و با تخیل خالص (نه بر اساس علم) پیش میرود.
«راهزنان زمان» به عنوان یکی از اولین فیلمهای گیلیام که به «مونتی پایتون» متصل نبود، نسخه روایتمحورتری از آثار معروف او مانند «ناپلئون»، «رابین هود» و «آگاممنون» است. لحن فیلم در بهترین زمان ممکن تغییر میکند و با نبرد کیهانی بین نیروهای خیر و شر، وزن دراماتیک بیشتری به آن افزوده میشود.
«سوار بیسر»، فیلم معمایی و مهیجی که از داستان کوتاه واشنگتن اروینگ الهام گرفته شده بود، اولین اثر تیم برتون در قلمرو آثار ترسناک محسوب میشود که پر از عناصر خونین و غمآلود است و در عین حال حس و حال و امضای خارقالعاده نویسنده مشهور خود را حفظ میکند. این فیلم شاید از معروفترین فیلمهای برتون نباشد اما با جلوههای بصری فوقالعاده و فضای خاص خود سزاوار توجه بیشتری است.
این اثر همچنین برای تماشاگرانی که دلتنگ بازی جانی دپ در نقش گریندلوالد هستند اما میخواهند او را در جبهه خیر و در حال مبارزه با شر ببینند، انتخابی عالی است. بازی او در نقش ایچاباد کرین، تجلی زوج قدیمی برتون-دپ است. او یک قهرمان عجیب و غریب اما شایسته به حساب میآید که از مهارتهای خود به عنوان یک پاسبان برای برملا کردن راز یک قاتل زنجیرهای فراطبیعی استفاده میکند.
تمام آثار سهگانه غیررسمی فولکلور ایرلندی کارتون سالون خارقالعاده هستند اما «ولفواکرز» احتمالا همان فیلمی است که برای طرفداران جانوران شگفتانگیز جذابیت دارد. این فیلمها از نظر سبک و لحن بسیار متفاوت هستند اما داستانهای آنها شباهتهای جالبی دارند. برای مثال، شخصیت اصلی آنها ارتباطی جادویی با حیوانات دارد و هر دو داستان دارای یک شرور است که میخواهد بر نژاد/گونهای متفاوت از نژاد خودش تسلط یابد.
یکی از بهترین جنبههای «ولفواکرز» تمرکز آن بر یک اسطوره و بخشی از تاریخ است که به ندرت در فیلمهای جریان اصلی دیده میشود. افسانههای ایرلندی و سختیهایی که مردم این سرزمین در دوران حکومت اولیور کرامول با آنها روبهرو شدند، شاید موضوعی خاص به نظر برسد اما این فیلم آن را با مضامین جهانی مبارزه برای آزادی و وفادار ماندن به خود، برای مخاطب بینالمللی ملموس جلوه میدهد.
«دزدان دریایی کارائیب» یک فرانچایز چند میلیارد دلاری است اما اولین فیلم آن همچنان بالاتر از بقیه آثار و به عنوان یکی از فیلمهای واقعا عالی در زمینه دزدان دریایی قرار دارد. جاذبههای پارکهای تفریحی و گردشگری شاید منبع عجیبی برای یک فیلم به نظر برسند اما «مروارید سیاه» بر خلاف این روند پیش رفت و بیش از ۶۵۰ میلیون دلار در سرتاسر جهان فروخت و جانی دپ را به ستارهای بزرگتر از آنچه بود تبدیل کرد.
«مروارید سیاه» مانند همه ماجراهای فانتزی بزرگ، پر از صحنههای اکشن عالی و شخصیتهای به یاد ماندنی است و کاپیتان جک اسپارو و هکتور باربوسا در نوع خود بینظیر هستند. در واقع دیدن یک داستان با مضمون دزدان دریایی که به عناصر خارقالعادهتر آنها میپردازد و طلای نفرینشده آزتک و خدمه نامیرا که فیلم را از سایر آثار متمایز میکنند، جالب و سرگرمکننده است.
مسلما مشهورترین اثر اینگمار برگمان، «مهر هفتم» یک اثر کلاسیک است که استاندارد جدیدی برای به تصویر کشیدن قرون وسطی در سینما ایجاد میکند. شوالیهای به نام آنتونیوس بلوک با مظهر مرگ، شطرنج بازی میکند تا از این اتفاق اجتنابناپذیر جلوگیری کند. این فیلم کاملا حس عذاب قریبالوقوعی را که مرگ به ارمغان آورد به تصویر میکشد.
«مهر هفتم» با کارگردانی مانند برگمان که به تدوین بسیاری از رایجترین عناصر آوانگارد در صنعت سینما کمک کرد، به طرز شگفتآوری برای همگان قابل فهم است و به مضامینی مرتبط (هر چند افسردهکننده) و گروهی از شخصیتهای مختلف میپردازد. همه شخصیتها و خصوصیات آنها، خواه طنز تلخ بلوک باشد یا پویایی شیرین خانوادگی جوف و میا، روحی تازه و زنده دارند که باعث میشود بیننده به فرار از سرنوشت خود علاقه پیدا کند.
«ایندیانا جونز» به عنوان یک سهگانه مشهور جهانی که هر سه فیلم آن به خودی خود نمادین هستند، نیازی به معرفی ندارد. ماجراهای این باستانشناس سرسخت، باهوش و به شدت جذاب با بازی هریسون فورد، با شخصیتهای به یاد ماندنی، سکانسهای اکشن بدیع و مجموعهای از دیالوگهای جالب، منتقدان و مخاطبان را برای دههها سرگرم کرده است.
فیلمهای «ایندیانا جونز» کاملا در رده اکشن-ماجراجویی قرار میگیرند اما همه آنها به شدت غرق در خارقالعادهترین عناصر ادیان واقعی هستند و تابوت عهد، سنگهای شانکارا و جام مقدس حسی ماورایی به این فیلمها میبخشند.
منبع: screenrant