علیرضا عسکری چاوردی باستان شناس در یادداشتی نوشت: سفر اخیر وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به شمال استان فارس، گامی مهم در توجه به ظرفیت‌های فرهنگی و تاریخی منطقه بود. بررسی دقیق آثار تاریخی و جاذبه‌های گردشگری، اهمیت این سفر را در شناسایی و معرفی پتانسیل‌های کم‌نظیر شمال فارس نشان داد. راهبردهای ارائه‌شده برای توسعه زیرساخت‌های گردشگری و حفظ میراث فرهنگی هوشمندانه و آینده‌نگرانه ارزیابی شد و انتظار می‌رود زمینه‌ساز رونق اقتصادی و فرهنگی منطقه باشد. حضور فعال مدیران استانی نیز هماهنگی و هم‌افزایی میان مسئولان را تقویت کرد. این سفر و تصمیمات اتخاذشده می‌تواند نقطه عطفی در تحولات حوزه میراث فرهنگی و گردشگری شمال استان فارس باشد و منطقه را به یکی از مقاصد برجسته فرهنگی و گردشگری کشور تبدیل کند.

ساختار شهری پایتخت های حکومت هخامنشی در منطقه فارس بر دو منطقه پارسه و پاسارگاد متکی بود که در یک محور شمالی – جنوبی در یک بستر زیستی در محدوده ای به طول ۷۰ کیلومتر شکل گرفته بود.

بافت جغرافیای زیستی این محدوده در یک منظر فرهنگی واحد قابل تعریف است. در این محور فرهنگی رودخانه سیوند از شمال به جنوب در جریان است. سرچشمه های این رود در منطقه پاسارگاد پس از جاری شدن در باغهای پیرامون کاخهای سلطنتی پاسارگاد ( استروناخ ۱۳۷۲: ۶۵-۶۰)از شهر پارسه در دشت پهناور تخت جمشید میگذشته و صدها هکتار از اراضی کشاورزی این شهر را آبیاری می نموده است. در محدوده پیرامون همین رودخانه در این دشت بیش از ۳۴ محوطه دوره هخامنشی وجود دارد (سامنر ۱۹۸۶: ۳۱-۳ : بوشار لا ۲۰۰۳ :۲۶۱ -۲۶۲).نیز در بخشهای مرکزی این رود و در حد فاصل دو منطقه شهری بزرگ دوره هخامنشی آب این رود با هدایت از طریق آبراهه هایی برای استفاده های صنعتی گسترده این دو مرکز سیاسی در دره بلاغی بکار گرفته میشده است. بنابراین در یک مفهوم کارکردی می توان بستر زیستی یک رودخانه را در چشم انداز فرهنگی مهمترین مراکز سیاسی یک حکومت در محدوده رسمی جغرافیایی فرهنگی آن حکومت تعریف و درک کرد در این منطقه جغرافیایی که با نام پارس می شناسیم در پیرامون هسته مرکزی و رسمی فرهنگ در محدوده ای به شعاع یکصد کیلومتر بیش از یکصد استقرار در ابعاد و کارکردهای مختلف از دوره هخامنشی شناسایی شده است ( بوشارلا ۲۰۰۵: ۲۲۵ -۲۳۶). در تمام طول دوره فرایند شکل گیری قلمرو جغرافیایی هخامنشیان منطقه جنوب غرب ایران به عنوان مهم ترین بخش منحصر بفرد جامعه هخامنشیان باقی ماند و پایتختهای سیاسی ایدئولوژیک و فرهنگی جامعه هخامنشی در این محدوده قرار داشت منطقه ای که به دلایل ساختار طبیعی هسته مرکزی حکومت های یکپارچه ایران باستان در این محدوده شکل گرفت و از این محل قلمروی حکومتی خود را گسترش دادند. وجود دریای پارس در سرتاسر محدوده جنوبی و بیابانهای خشک عربستان هر دو مانع طبیعی عظیمی علیه هر گونه تهاجم به منطقه جنوب غرب ایران بودند دو کویر بزرگ مرکزی در بخشهای داخلی کشور ایران به منطقه فارس و خوزستان اجازه میداد تا بتوانند سیستمهای دفاعی خود را در بخش های حساس تر برگزینند. بنابراین مامن امن سرزمین فارس و حاصلخیزی دشتهای گسترده جنوب غرب ایران این محدوده را به پناهگاهی امن برای شکل گیری و توسعه هسته های مرکزی ایران باستان تبدیل کرده بود. به این دلایل فارس و خوزستان به عنوان خاستگاه سیاسی و قلب ایدئولوژیک حکومتهای ایران باستان رسمیت یافت.

در سرتاسر گستره امپراتوری هخامنشی و در نقاط دور دست از مرکز این حکومت ساتراپ ها و پایتخت های منطقه ای قرار داشت تشکیلات سیاسی اقتصادی اداری هر ساتراپ به تبعیت از مرکز دارای همان ویژگیهای شاهانه بود ساتراپ ها خراج سالیانه به حکومت مرکزی می پرداختند نیز در زمانی که شاه بزرگ به محدوده یک ساتراپی مسافرت میکرد حاکم محلی باید در مکانی مناسب با شان شاهانه از او پذیرایی میکرد تمام پایتختهای ساتراپی ها با مرکز حکومت هخامنشی یعنی جنوب غرب ایران در ارتباط بودند و ملزم به ارسال گزارشهای سالیانه به مرکز بودند (بریان ۱۳۸۱ :۵۵۹ -۷۷۱) به همین دلیل شاهراه بزرگی در محدوده این حکومت تشکیل شده بود که پیکهای تیزرو تمام اخبار بلاد مختلف را به مرکز گزارش میکردند (همان: ۵۹۴-۵۹۱). در سرتاسر این راه ایستگاههایی وجود داشت و بین هر دو ایستگاه یک روز فاصله بود (بروسیوس ۲۰۰۶ :۵۳). در ایستگاههای بین راه آب و غذای مسافران و اسب های تازه نفس تامین میشد. شبکه راهها تحت کنترل بود و در نقاط استراتژیک و پر خطر سربازانی گماشته شده بود(همان ۵۴) پادشاهان هخامنشی سنتها و عقاید مذهبی بومی هر منطقه را احترام می گذاشتند و ساختار جامعه خود را بر تنوع فکری و فرهنگی انسجام داده بودند (دیودوروس سیسیلی کتاب یکم: ۶-۱۵۳).

امپراتوری هخامنشی حکومتی چند زبانه و چند فرهنگی بود. این امپراتوری تحت فرمانروایی پادشاهانی مقتدر اداره میشد و در چارچوب این اقتدار بود که زبانهای محلی ساخت معابد و سنت های مختلف در قلمرو وسیع هخامنشیان جریان داشت ( بریان ۱۹۹۵ :۵۲۶). در این حوزه وسیع مجموعه قوانینی وجود نداشت که در مورد تمام نقاط یکسان اجراء شود (بریان ۱۳۸۱ :۸۰۳). مفهوم قانون شاه نیز نه به ایدئولوژی سیاسی – مذهبی حکومت به نیروی اهورا مزدا این اقوام قانون مرا محترم شمردند و نه به تشکیلات قضایی مردم مناطق مختلف امپراتوری تعلق داشت (همان). بلکه در حوزه قضایی مردم هر سرزمین در چارچوب حقوق و قوانین همان محل دادرسی میشدند و مفهوم محترم شمردن قانون شاه در واقع احترام به ساختار مدیریتی حکومتی بود که به پشتوانه آن اجرای حقوق قضایی محلی در مناطق مختلف و پای بندی به مقرارت در سطوح مختلف ضمانت میشد (بریان ۱۹۹۵ :۵۲۶ -۵۲۷). بیش از ۳۰ ایالت تحت قلمرو این امپراتوری اگرچه از نظر فرهنگی با ناحیه فرهنگ رسمی در مرکز حکومت تا حدودی تفاوت داشتند اما با توسعه توان ارتباطی و ایجاد نمادهای سمبیلک در خاستگاه ایدئولوژیک، حکومت تلاش نمود تا جنبه های همگرایی و قرابت های فرهنگی برای انسجام ارضی و سیاسی در ساختار حکومتی خود پدید آورد. عینی ترین جنبه ها بر وحدت یگانگی و یکتا پرستی در پیوند دین و دنیا در خاستگاه ایدئولوژیک این مرکز در بنای تخت جمشید تجلی یافت و تنوع و کثرت فرهنگها با حفظ آداب و رسوم و سنن ملل مختلف در ساختار سیاسی اداری نظام مدیریتی حکومت انسجام داده شد. تمام ساتراپی ها اگرچه از نظر فرهنگی با هم متجانس نبودند اما از نظر کارکردی با هسته مرکزی در ارتباط مستقیم بودند و با دیگر ساتراپی ها در چارچوب ساختار رسمی و تضمین امنیت قوانین وضع شده در مرکز با هم ارتباط داشتند.

انتهای پیام/

source

توسط irmusic4.ir