متن ترانه رضا شاکری شب رسیدنت
نگاهت را نگیر از من که چشمانت اسیرم کرد
چه تصویری ازین بهتر که رویای تو پیرمکرد
اگر دیوانگی این است چه خوش باشد
همین حالت
کمی اهسته تر جانا دلم افتاده دنبالت
ای وای ای وای از شب رسیدنت مرا بغل کشیدنت
باور نمیکردم ولی انگار که خواب ندیدمت
من با تمام قلب خود میخواهمت میخواهمت
هزاران خوشه ی گندم فدای تار گیسویت
من هر کار می شود کردم نیاید خم به ابرویت
عجب تو دست و دل بازی مرا مهمان عشق کردی
عزیزم خانه ات اباد مرا ویران عشق کردی
ای وای ای وای از شب رسیدنت مرا بغل کشیدنت
باور نمیکردم ولی انگار که خواب ندیدمت
من با تمام قلب خود میخواهمت میخواهمت
source