به گزارش خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: یکی از چالشبرانگیزترین مباحث در تاریخ اسلام که همواره مورد بحث و بررسی قرار گرفته، این نکته است که چرا امام علی علیهالسلام با وجود حقانیت و جایگاه والا پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سکوت را برگزیدند و در مقابل آن عده که ادعای خلافت کردند، مواضعی سخت اتخاذ نکردند، در حالی که امام حسین علیهالسلام در مقابل خلافت یزید خروج کردند؟ این سؤال، دو مقطع زمانی و دو رویکرد متفاوت را دربرمیگیرد و بررسی آن نیازمند در نظر گرفتن برخی مبانی معرفتی و نیز شرایط و مقتضیات زمانۀ هر یک از این دو امام است.
بنابراین برای پاسخ به این پرسش نیاز است لایههای معرفتی و تاریخی این رویداد مدنظر قرار بگیرد:
1. مشیت خدا
در نگاه اسلامی، تمامی وقایع عالم، از جمله حوادث تاریخی بزرگ، تحت مشیت و اراده الهی صورت میگیرد. مشیت الهی، به معنای نفی تدبیر و انتخاب ائمه علیهمالسلام نیست. ایشان معصوم بودند و بهترین تصمیمات را در شرایط خود میگرفتند، اما این تصمیمات، در چارچوب مشیت و حکمت الهی قرار داشتند. به عبارت دیگر، خداوند راه را برای تصمیمگیری درست آنها هموار میکرد و آنها نیز با علم و معرفتی که داشتند، بهترین گزینه را انتخاب میکردند که در راستای مشیت الهی بود.
از این روست که امام زمان عجل الله تعالی فرجه خطاب به کامل بن ابراهیم میفرماید: «قُلُوبُنا أَوْعِیةٌ لِمَشِیةِ اللّهِ، فَإِذا شاءَ شِئْنا، وَاللّهُ یقُولُ: وَ ما تَشاؤُونَ إِلاّ أَنْ یشاءَ اللّهُ»؛ یعنی دل های ما ظروفی برای خواست خداوند است. اگر خدا چیزی را اراده کند و بخواهد، ما نیز اراده کرده، خواهیم خواست. خداوند متعال می فرماید: وَ ما تَشاؤُونَ إِلاّ أَنْ یشاءَ اللّهُ؛ و شما نمی خواهید مگر این که خداوند بخواهد.»
با این منظر، امیرالمؤمنین علیهالسلام در عصر خویش مبتنی بر مشیت خداوند سکوت اختیار کردند و امام حسین علیهالسلام نیز مبتنی بر همین اصل، خروج کردند.
2. بقای اسلام
نکتهای که باید مدنظر قرار گیرد این است که چه سکوت حکیمانه امام علی در ماجرای سقیفه و چه خروج و قیام امام حسین در کربلا، هر دو با هدف والای بقای اسلام و حفظ ریشههای آن از انحراف و نابودی انجام شدند، اما با توجه به شرایط متفاوت زمان و مکان، شیوههای متفاوتی را برای تحقق این هدف انتخاب کردند. در زمان امام علی، دین اسلام نوپا بود و جامعه اسلامی تازه شکل گرفته بود؛ هرگونه اصرار بر حق خود به خلافت و درگیری مسلحانه میتوانست منجر به جنگ داخلی گسترده، تضعیف شدید مسلمانان و در نهایت، نابودی اسلام از اساس شود و فرصت را به دشمنان خارجی و داخلی بدهد تا اصل دین را براندازند. بنابراین، سکوت امام نه از باب ضعف، بلکه از روی حکمت و بصیرت عمیق برای حفظ کیان اسلام بود تا شجره طیبه دین ریشهدار شود.
اما در عصر امام حسین، اسلام از نظر ساختاری تثبیت شده بود، اما با حاکمیت یزید بن معاویه، ماهیت و محتوای آن به شدت در معرض تحریف و استحاله قرار گرفته بود؛ سنتهای جاهلی زنده شده و احکام دین به بازیچه گرفته میشد. در چنین شرایطی، سکوت به معنای رضایت و تایید ظلم بود و میتوانست به مرور زمان، دین را از درون پوچ و بیمحتوا کند. از این رو، قیام امام حسین با هدف بیدار کردن امت از خواب غفلت، افشای چهره واقعی حکومت اموی و ترسیم خط جداکنندهی حق از باطل صورت گرفت تا هویت اصیل اسلام حفظ شود و دین از تحریف کامل نجات یابد، حتی اگر به بهای شهادت خود و یارانش باشد. این دو تصمیم، هرچند ظاهراً متناقض، اما هر دو جلوهای از ولایت الهی و اوج تدبیر برای صیانت از گوهر دین در برابر خطراتی بودند که در هر دوره شکل متفاوتی به خود گرفته بودند.
3. توجه به توصیهی خاتمالأنبیاء
یکی از دلایل کلیدی در فهم تفاوت رویکرد امام علی و امام حسین، توجه به رهنمودها و پیشبینیهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای هر یک از این بزرگواران است. پیامبر اکرم بارها و در موارد مختلف، امیرالمؤمنین را به صبر و تحمل در برابر ناملایمات پس از رحلت خود توصیه فرموده بودند. ایشان به امام یادآور شده بودند که پس از من با دشواریها و ستمهایی مواجه خواهی شد که باید بر آنها صبر پیشه کنی. این توصیه، اشاره به همان شرایط حساس پس از سقیفه داشت که هرگونه اقدام قهرآمیز از سوی امام میتوانست اصل دین نوپای اسلام را به خطر بیندازد. لذا، سکوت و صبر امام نه از روی ضعف، بلکه تبعیت از فرمان الهی و توصیهی پیامبر اسلام برای حفظ بقای اصل شجره اسلام بود تا از خطر نابودی کامل در آن دوران حساس جلوگیری شود.
در مقابل، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایات متعددی، سرنوشت امام حسین را شهادت و قیام معرفی کرده بودند. مشهور است که پیامبر اسلام به امام حسین فرمودند: «أُخرج فَإنّ اللَّه قَد شاءَ أن یَراکَ قَتِیلا». یعنی (خروج کن که خداوند خواسته است تو را کشته ببیند). این عبارت به روشنی نشان میدهد که قیام امام حسین علیهالسلام نه تنها یک انتخاب فردی، بلکه یک مأموریت الهی و تقدیری محتوم بود که از پیش برای ایشان رقم خورده بود. در شرایطی که دین تحریف شده و ارزشهای اسلامی در حال فراموشی بود و حاکمیت یزید علناً فسق و فجور را ترویج میکرد، این قیام به مثابه شوکی بود که جامعه را بیدار کرده و مرز حق و باطل را دوباره تعریف کند. این خروج، عین تبعیت از امر الهی و وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله برای حفظ جوهر و حقیقت دین بود، حتی اگر به بهای شهادت خاندان پیامبر تمام شود.
بنابراین، هر دو امام بزرگوار، در راستای وصیت و هدایت الهی از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کردند و هر یک بر اساس مأموریت ویژهای که برایشان تعیین شده بود، وظیفه خود را به نحو احسن به انجام رساندند؛ یکی با صبر حکیمانه برای حفظ اصل و دیگری با قیام خونین برای حفظ جوهر و حقیقت.
source