متن ترانه نامیا ناجی

مگذار غمت از زانو اندازد مرا

بغض بشناسد مرا

ماه و اشک هردو رفیقند

بی رحم مرا چرا پس میزنی

تو مرحم و دردی یعنی

عشقو عشق مرحم تیغند

غمت مرا به خون کشید

مشو همان که دیر رسید

پاهای دل را بستم و

بازم به سوی تو خزید

تو آخرین دلیل من

معشوق بی بدیل من

عیسی مترود منم

تو ناجی و انجیل من

باز آ که بی تو من خاموشم

باز هم نجوا کن تو در این گوشم

باز هم باش نوری تو در این شب هایم

باز هم رازهای دل من بشنو

باز هم باور کن تو مرا از نو

باز هم باش راهی تو در این بی راهم

source

توسط irmusic4.ir