متن ترانه احمد کریمی وصله ای جور

غم به دلت راه نده

ناله و صد آه نده

‌شب که گذر کرد بیا

روشنی از ماه مده

خو که کنی به روزگار

صبر بخوانی و قرار

تاب بیاوری دگر

دلتنگی کند فرار

مِهر بُدی تو از ازل

مهره شدی تو بر دلم

قامت هر فرشته ای

روزنه ای به هر قدم

وصله ی جورِ من تویی

مژه که بر هم بزنی

طرز نگاهت بشود

قافیه و شِعر زنی

روشنی روز بدید

آتش هر آه شنید

راه به بیراهه نشد

ابر به آفتاب رسید

روز دگر آمد و از

خاطره های من بنوشت

آن که بُوَد رهگذری

یک شبه صد راه نوشت

source

توسط irmusic4.ir