متن این یادداشت به شرح زیر است:
«برای بار دوم «آتش و گلستان » را دیدم. بار اول در موزه سینما و بار دوم در ایوان شمس دیدم، دیدم و دیدم. گریستم، خندیدم، گریستم و رسیدم به صحنههای پایانی فیلم همراه با ترانهای به یاد ماندنی … .
آنجا که ابراهیم میرود که میرود که میرود. جایی که شهدا بغل به بغل به خواب رفتهاند زیر چراغهای آسمان. چشم که باز میکنی، میبینی آن یاران آشنای قدیمی را، آن حالی که جا مانده از دیروزشان هنوز. آنجاست که حجت تمام میشود شاید دل نگران بیننده، دیگر چه بخواهد برای ماندن، ماندن در سینمایی اینچُنین.
تبریک به رئیس سازمان سینمایی، رئیس مرکز گسترش سینمای تجربی، رئیس کمیته ملی المپیک، وزیر ورزش و بنیاد شهید برای اکران مستند داستانی «آتش و گلستان» در زمانه ریاستشان.
این تبریک را هرگز نمیتوانم بفهمم به چه کسی باید گفت، مسئولین ذیربط، کارگردان، بازیگران، عوامل فیلم یا یاران و همرزمان ابراهیم هادی … .
امیدوارم این زمان اکران از لحاظ تاریخی برای همگان مناسب باشد. تا هنوز فرصت زیادی داشته باشند تا آن را هضم کنند و بعد از یاد ببرند. بپذیرند اما فراموش کنند لحظه پذیرش را. همانطور که احتمالا درد لحظه به دنیا آمدن را فراموش کردهاند.
خوشحالم که از این به بعد، برای تهییج قهرمانان ملی پیش از مسابقات جهانی، تماشای «آتش و گلستان» تجویز میشود.»
source