به گزارش خبرنگار ایلنا، اصل و اساس موسیقی پاپ و البته سبکهای با کلام دیگر را باید شعر و ترانه دانست؛ مقولهای که هرگز نه از سوی مسئولان فرهنگی و شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی و نه از سوی خوانندگان جدی گرفته نشده است.
اگر به آثار تولید شده از سالهای پس از انقلاب تا امروز بنگریم درخواهیم یافت که هرچه گذشته ترانه و کلام دچار ابتذال بیشتری شده است. نمونه بارز این ولنگاری را میتوان در قطعات و آلبومهای خوانندگان پاپ امروزی مشاهده کرد.
اگر به آثار خوانندگان دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ نگاهی بیندازیم و آنها را دوباره بشنویم، درخواهیم یافت که آنها برای شعر و کلام اهمیت بیشتری قائل بودهاند.
جدا از مسائل فرهنگی و تنزل سلیقه مخاطبان طی سالیان، شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی را باید مقصر اصلی ماجرا دانست؛ چرا که تمام اشعار و ترانهها باید از این زیرمجموعه وزارت ارشاد و معاونت هنری، مجوز دریافت کنند. همه اینها در حالی است که برخی خوانندگان معتبر پاپ برای دریافت مجوز ترانههای خود با مشکل مواجه هستند. همین دو، سه سال پیش بود که مرحوم حسین زمان برای دریافت مجوز ترانه درگیر و دار پروسه دریافت مجوز گرفتار شده بود. قاسم افشار نیز یکی از خوانندگانی است که قبلا در گفتگو با ایلنا از عدم ارائه مجوز به ترانه یکی از قطعاتش توسط دفتر موسیقی انتقاداتی را مطرح کرده بود. چنین اتفاقاتی در حالی رخ میدهد که ترانههای سخیف با واژههای کوچه بازاری و مضامین سطحی از دفتر موسیقی مجوز میگیرند. کافی است به کنسرت خوانندههای پاپ امروزی برویم یا آثارشان را بشنویم تا به وضعیت بغرنج موجود پی ببریم.
پیام ربیعی ترانهسرا که طی این سالها با خوانندگان دیروزی و امروزیتر همکاری داشته، درباره وضعیت شعر، کلام و ترانه در موسیقی ایران با ایلنا گفتگو کرد. او از نسل خوانندگانی است که در اواخر دهه هفتاد موسیقی پاپ را احیاء کردند.
او در بخشی از صحبتهایش گفت: احتمال اینکه یک اثر فاخر و قابل دفاع با پخش ضعیف به موفقیت برسد، بسیار کم است. هستند خوانندههای خوش صدایی که به امید شنیده شدن، با مولفین مطرح همکاری میکنند؛ اما انتشار را جدی نمیگیرند و در نهایت دلسرد شده و خانهنشین میشوند.
به عنوان سوال اول، به نظر شما یک اثر برای شنیده شدن در فضای کنونی صنعت موسیقی باید چه مولفههایی داشته باشد؟
اولین قدم تولید اثر متفکر است؛ چه ترانه، چه موسیقی، باید حرفی برای گفتن داشته باشند. هر مولفی دوست دارد اثرش شنیده شود یا به قول معروف «مگاهیت» باشد؛ اما امکانپذیر نیست. حتی همفکری و همسو شدن عوامل در کنار هم به موفقیت اثر بسیار کمک میکند. ترانهسرا نباید کارگر خواننده باشد! وقتی یک آهنگساز یا خواننده، ترانهسرایی را برای همکاری انتخاب میکند باید به او اعتماد هم داشته باشد و از تجربه و حتی عواطف او استفاده کند. در یک تیم هیچکس دوست ندارد اثر شکست بخورد و پافشاری بیجا روی بعضی عقاید هیچ کمکی به موفقیت قطعه نخواهد کرد. موضوع مهم دیگر کیفیت و گستردگی انتشار است. احتمال اینکه یک اثر فاخر و قابل دفاع با پخش ضعیف به موفقیت برسد، بسیار کم است. هستند خوانندههای خوش صدایی که به امید شنیده شدن، با مولفین مطرح همکاری میکنند؛ اما انتشار را جدی نمیگیرند و در نهایت دلسرد شده و خانهنشین میشوند.
در کلام شما یک نکته قابل توجه وجود دارد. گاهی پیام ربیعی را با واژههای ثقیل میشنویم و گاهی با ترانههای که ادبیاتش به قشر جوان نزدیک است. رسیدن به این مرزبندی چطور بوده؟ آیا روی اینکه چه ترانهای را به چه خوانندهای پیشنهاد بدهید، تاثیر دارد؟
بخشی از این مرزبندی ناخواسته شکل گرفته. پیش آمده خوانندهای خواسته از کلمات خاصی را در ترانهاش استفاده کنم. گاهی فضای ترانه نیازمند ادبیات سنگینتری بوده و حتی در انتخاب کلمات دقت و وسواس بیشتری به خرج دادم. به طور مثال در پروژه شعر کودکی که داشتم از تمام فضاهایی که تجربه کرده بودم، خارج شدم و تلاش کردم اثر جدیدی خلق کنم. طبیعتاً این مرزبندی در نوشتن ترانه، سبک خواننده مورد نظر را تعیین میکند. به عنوان مثال ترانه من برای حامد کاظمی نیازمند کانسپت خاصی بود؛ چرا که این خواننده ژانر و استایل خودش را دارد.
در سرودن ترانه چقدر از مخاطب تاثیر میگیرید و چقدر به کلام، بیان و خط فکری خود پایبند هستید؟
شاید کمتر کسی این را بگوید ولی من مخاطب را خیلی در نظر میگیرم. حتی از نقطه نظرهای خوانندههایی که با تجربه هستند، هم تاثیر میگیرم. چنین خوانندهای از سمت مخاطب سنجیده میشود و میداند در قدمهای بعدی خوب و بد چیست.
چنین مواردی را جزو وظایف ترانهسرا میدانید؟
بله همینطور است. ترانهسرا از نظر من یک وظیفهای دارد و این وظیفه بدون درنظر گرفتن سلیقه مخاطب انجام شدنی نیست. باید چیزی که میخواهد را در چارچوب درست و با کلامی سالم به گوشش رساند. ترانه نیازمند آرایههای ادبی است! در سرودن ترانه باید مولفههای مختلفی را در نظر گرفت که بخشی از آن قواعد تئوریک است و بخشی احساس، نگاه شاعرانه به موضوعات و همدردی با مخاطب است. در سابقه کاریام افتخار میکنم به همکاری نکردن با خوانندههایی که توقعات عجیب و دور از هنر داشتند.
آخرین اثر منتشر شده از شما نتیجه همکاری با مانی رهنما بوده است. کمی از این اثر و همکاریتان با مانی رهنما بگویید.
بله درست است. اثری که میگویید با عنوان «عشقت مثل خوابه» منتشر شد. من از سالهای پیش که سن و سال کمتری داشتم، بعد از انتشار آهنگهای «مرسدس» و «پرنده» همیشه دوست داشتم با مانی رهنما کار کنم. من از نسلی هستم که موسیقی و ترانه فاخر را شنیده و حافظه شنیداریام اینگونه تربیت شده. برای ترانهسراهای همنسل من، همکاری با افرادی که برایمان خاطرهساز بودهاند، همیشه لذت بخش بوده.
دیگر عوامل اثر در قطعه «عشقت مثل خوابه»چه کسانی بودند؟ و روند تولید تا انتشار چقدر طول کشید.
در این اثر افتخار داشتم در کنار آرتا ضیایی و پدرام شهرکی به عنوان آهنگساز و تنظیم کننده حضور پیدا کنم. نزدیک به سه سال طول کشید تا این اثر منتشر شود. در ترانه چه در موسیقی بازنویسی و بازنگریهای بسیاری شد تا در نهایت به چیزی رسیدیم که منتشر شده است.
شما با امیر تاجیک، مجید رضازاده و چند خواننده دیگر از نسلهای گذشته موسیقی همکاری کردهاید. دلیل این همکاریها همان نوستالژیک یا خاطرهساز بودن آثار آنهاست؟
بله این خاطرهساز بودن برای من بسیار مهم است و یک حس عجیب دارد. در آینده هم امیدوارم چنین تجربهایی برای من تکرار شود؛ چرا که در زمان فعالیت بیشتر این نسل از خوانندهها، نوعی فیلتر وجود داشت. انگار که هر کسی نمیتوانست خواننده شود. افراد لایق آثار بسیار زیبا و ماندگاری را خواندند و به گوش مخاطب رساندند. آثار منتشر شدهای آن زمان هنوز هم برای شنوندهها شنیدنی هستند. حتی در شرایطی که همکاری با این عزیزان ممکن است در مرحله پخش زیاد به گوش مخاطب نرسد، یا سلیقه موسیقایی طیف گسترده مردم چنین آثاری نباشد، من باز هم حاضرم با این نسل همکاری کنم. وقتی قطعات افرادی مثل نیما مسیحا، خشایار اعتمادی و دیگر همنسلهای این عزیزان را میشنویم، میبینیم که هر کلمه از ترانه به درستترین شکل اجرا شده و برای من به عنوان ترانهسرا اجرای صحیح ترانهام بسیار اهمیت دارد.
آیا با خوانندگان امروزیتر نیز همکاریهایی داشتهاید. در اینباره نیز توضیح دهید.
بله با خوانندگانی چون بابک جهانبخش و رضا صادقی در دو آلبوم «برنده» و «خط و نشون» همکاری داشتهام. من با دو ترانه «میریم جنوب» و «خط و نشون» در دو آلبوم مذکور حضور داشتهام. و خدا را شاکرم که هر دو قطعه از سوی مخاطبین این دو عزیز با استقبال خوبی مواجه شد. باید قبول کنیم که برای ادامه مسیر لازم است در ژانرهای مختلف موسیقی فعالیت داشته باشیم. این هنر یک ترانهسرا است که برای گروههای سنی مختلف اثری خلق کند و هر کدام مورد توجه قرار گیرند.
آیا این موقعیت فراهم شده که بازخورد ترانههایتان را ببیند؟
بله. مثلا موفقیت ترانهام را در کنسرت رضا صادقی از نزدیک دیدم. بازخوردی که از مردم گرفتم به من نشان داد مسیر درستی را پیش گرفتهام. مثال دیگر همین همکاری با بابک جهانبخش عزیز که مخاطبش در کنسرت بارها و بارها از او خواسته این قطعه برای بار دوم روی صحنه اجرا شود. لمس این اتفاقات برای من مثل همه ترانهسراها، خوشحال کننده است.
آینده نزدیک موسیقی پاپ را چطور پیشبینی میکنید؟ کلام آثار به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
همیشه دوست داشتم خوانندههای موسیقی پاپ نسلهای گذشته بیشتر فعالیت کنند. برخی معتقدند این افراد در آن فضا گیر کردهاند! این حرف از نظر من منطقی نیست. آن فضای موسیقایی همیشه شنیدنی است و سلیقه این عزیزان فعالیت در آن حال و هوا است. هر کس باید در جایگاه خودش فعالیت کند و شنونده داشته باشد. حس میکنم موسیقی پاپ ما به سمتی رفته که هنر فدای صنعت شده است. تعامل بین عوامل تاثیرگذار موسیقی کمرنگ شده و ممکن است آینده خوبی در انتظار ما نباشد.
از فعالیتهای آیندهتان بگویید.
با آهنگسازها و خوانندههای مختلفی پروژه باز دارم که برخی چهرههای جدید هستند. همیشه سعی میکنم تجربههای موفق را تکرار کنم و آن فضای جدید با صدای جدید را به کارنامه خودم بیفزایم.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش توضیح دهید.
دوست دارم این را بگویم که ای کاش، ترانهسراها از سوی مردم بیشتر دیده میشدند. همچنان میشنویم که مثلاً مخاطب میگوید آن ترانه فرزاد فرزین را شنیدی؟ نه آن ترانه یک ترانهسرا است که فرزاد فرزین آن را خوانده. آرزو دارم کپی رایت در کشور ما بیشتر رعایت شود. اطمینان دارم آینده برای موسیقی کشور ما روشن خواهد بود.
انتهای پیام/
source