متن ترانه فرهاد پناهی نبود تو

ببین چه حالی دارم

غم زده به شب تارم

میگیره نفسم تو تب این عشق

دوریتو کجای دلم بزارم

بوت هنوز میپیچه تو خونه

نیستم کی موهاتو میزنه شونه

حرف نداشت قصه ی من و تو

برگرد بگو رفتنت دروغه

سر نبود تو شاکیه چشمام از همه عالم و آدم

دلمو میسپری دست کی میری تنها پناهم

هنوز باهات حرف دارم نرو

بیا واکن در خونرو

تنمه لباسی که دوست داری

پاک کن این اشک رو گونرو

تو که پیشم حالت عالی بود

کم و زیادم کافی بود

بیا بگو که دلتنگی

بگو جام پیشت خالی بود

سر نبود تو شاکیه چشمام از همه عالم و آدم

دلمو میسپری دست کی میری تنها پناهم

source

توسط irmusic4.ir