محمد کریمی زنجانی در مراسم رونمایی از آخرین کتاب میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، می‌گوید:ادیب بر آن است که از تهمت‌های ناروا به زبان پارسی اندر نابسندگی‌اش در دریافت اندیشه‌های روزگار نو، آواربرداری کند. من او را شرف اندیشه و زبان پارسی می‌دانم.

به گزارش ایسنا، مراسم رونمایی از کتاب جدید میرشمس‌الدین ادیب سلطانی به زبان انگلیسی که همزمان با سالگرد درگذشت او در نشر هرمس منتشر شده است، برگزار شد.

نخستین سخنران این نشست دکتر مصطفی ملکیان، فیلسوف، مترجم، و استاد دانشگاه، بود که سخنرانی ایشان معرفی و نقد و بررسی این کتاب با نام “On Relativism An Apologia” که با نام فارسی دفاع از نسبی‌انگاری، از سوی انتشارات هرمس منتشر شده بود.

محمد کریمی زنجانی اصل، پژوهشگر و فیلسوف، دومین سخنران جلسه بود که مطالبی از نحوۀ آشنایی‌اش با استاد ادیب‌سلطانی گفت و سهم او را در نگرش نوین به فلسفه چشمگیر خواند و از تأثیر نثر و نوشتۀ کتاب سنجش خرد ناب در ذهن جوانان آن دوره گفت. 

 در ادامه مشروح مراسم می‌آید:

 شاید کتاب برای برخی عجیب و غریب باشد

مصطفی ملکیان، استاد فلسفه در این مراسم در سخنانی اظهار کرد: امیدوارم که قدردانی ما از شخصیت دکتر میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، قدردانی کاملا عمیقی باشد. بهترین راه برای قدردانی از این بزرگان، آن است که ما هم از همان جدیت، دقت، احاطه و جامعیت و مهمتر از همه از اخلاقیاتی که داشته‌اند، تبعیت کنیم.

او سپس دربارۀ آخرین کتاب ادیب سلطانی، گفت: قسمت اول، مدعیات دکتر ادیب سلطانی در این کتابچه است که نویسنده در آغاز کتاب به صورت هرچه مختصرتر و البته به گمان من کاملا واضح بیان کرده است. نکتۀ مهم دیگر برای من این است که داوری درست دربارۀ این کتاب، چه در موافقت یا مخالفت با آن، نیازمند آگاهی ما از یکسری مصطلحات و یک سلسله موضوعات و مسائل است.

او در ادامه گفت: نسبی‌انگاری در آثار فلسفی به نسبی‌انگاری شناختی و نسبی‌انگاری اخلاقی تقسیم می‌شود. «نسبی‌انگاری شناختی» یعنی اینکه دربارۀ جهان واقع و جهان خارج، هیچ سخن جهان‌شمول و عالم‌گیری نمی‌توان گفت. در برابر این امر، «نسبی‌انگاری اخلاقی» می‌گوید که هیچ حکم اخلاقی نیست که اعتبار جهانشمول و همیشگی داشته باشد. هر حکم اخلاقی، دربارۀ درست و نادرست، چه دربارۀ خوب و بد، باید و نباید، وظیفه، مسئولیت، فضیلت و رذیلت از عالمگیری محروم است؛ از اینکه در همۀ اوضاع و احوال صادق باشد محروم است. برای اینکه احکام اخلاقی یا به فرد مربوط می‌شوند یا به فرهنگ. به همین دلیل، نسبی‌انگاری اخلاقی خود به دو نظریۀ بزرگ تقسیم می‌شود: نسبی‌انگاری اخلاقی شخصی که همۀ احکام اخلاقی را نسبت به شخص صادرکنندۀ حکم صادق می‌داند و نسبی‌انگاری اخلاقی فرهنگی که با توجه به فرهنگی که حکم اخلاقی را صادر می‌کند و می‌گوید حکم در کجا صادق است.

میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، شرف زبان و اندیشه پارسی بود

ملکیان سپس گفت: در برابر نسبی‌انگاری اخلاقی، ما عینیت‌گرایی اخلاقی را داریم. عینیت‌گرایی اخلاقی می‌گوید احکام اخلاقی در عالم واقع ما به‌ازاء دارد و به ذوق و پسند شخص یا جامعه‌ها بستگی ندارد. این عینی بودن اخلاقی را هم دو جور می‌توان معنا کرد: یکه معنا این است که می‌گوید یک نظام اخلاقی در جهان وجود دارد که تمام احکامش صادق است و نظام‌های اخلاقی دیگر به میزان به دوری و نزدیکی به این نظام است که از صدق و کذب برخوردارند. از این روایت، مطلق‌گرایی اخلاقی بیرون می‌آید که در میان تمام مکتب‌ها، نظام‌ها و نظریه‌های اخلاقی فقط یک مکتب و یک نظام و یک نظریه را صادق می‌داند. روایت دوم عینی‌گرایی اخلاقی، مطابقت احکام اخلاقی با عالم واقع را به این معنا می‌داند که نه یک نظام اخلاقی بلکه تعدادی حکم اخلاقی داریم که همیشه صادقند و نظام‌های اخلاقی باید این احکام را داشته باشند و در بقیۀ امور می‌توانند به راه خودشان بروند.

 این استاد فلسفه با بیان اینکه باید در خواندن کتاب زنده‌یاد ادیب سلطانی به این نکات توجه کنیم تا داوری دقیق‌تری داشته باشیم، خاطرنشان کرد: در این کتاب یک سلسله نکاتی گفته شده که نامتعارف است. در واقع برای کسی در فلسفۀ اخلاق کار می‌کند، عجیب و غریب به نظر می‌آید؛ البته نه به این معنا که لزوما غلط است. برخی احکام و نکات این کتاب را من در هیچ کتاب فلسفۀ اخلاقی و معرفتشناسی ندیده‌ام؛ مانند یکی گرفتن مابعدالطبیعی و ماوراء الطبیعی.

 مصطفی ملکیان در پایان گفت: دوست داشتم که دربارۀ این کتاب که از آن چیزها آموختم از منظر فلسفۀ اخلاق و معرفتشناسی بیشتر بحث کنم. یاد ایشان را گرامی می‌دارم و صادقانه اعتراف کنم که هر وقت که اسم ایشان می‌آید، با توجه به خاطراتی که با ایشان داشتم و با توجه به آثاری که از ایشان باقی مانده، چیزی که برای من می‌ماند مقداری شرمندگی است که اگر اینها اهل فرهنگ بودند، ما چه هستیم.

میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، شرف زبان و اندیشه پارسی بود

در ادامه نشست محمّد کریمی زنجانی اصل، استاد فلسفه و  از بنیانگذاران و معاون علمی «موسسۀ ابن سینا برای تاریخ معنوی» در آلمان، کارشناس ارشد و مسئول بخش نسخه‌های خطیِ شرقی در کتابخانه گوتا، با طرح این پرسش که آیا استاد شادروان فرهنگ ایرانی، ادیب سلطانی، در سالی که جهان ما را پشت سر نهاده است، برای ما دستاوردی داشته است؟ اظهار کرد: چنین پرسشی، هرگاه این خورشیدِ سخن‌دان را همچون متنی همچنان باز و درنگ‌برانگیز و سامان‌خیز بینگاریم و بباوریم، نه تنها شگفتی‌آور نخواهد بود، بلکه چشم‌انداز و بسا که چشم‌اندازهای نو و نوشونده و شاداب و پویایی از راه و روشِ اندیشه‌ورزی را در اختیار ما تواند گذاشت.

 او افزود: پیشگفتار «سنجش خرد ناب»، متن نگاشتۀ مرد شهرآیینی است که ماجرای اندیشه را بسی و بسا جدی‌تر از پرداختن به یاوه‌های زبان‌بازان بی‌مایۀ مدعی می‌داند. از این روست که ادیب سلطانی را همان انسان والایی می‌دانم که به تعبیر دلنشین نیچه در فراسوی نیک و بد، منشی استوار دارد و تجربه‌هایی همگون که پیوسته تکرار می‌شوند؛ تجربه‌هایی زبانی و زبان‌ورزانه که همچنان آموزنده و رهگشاینده‌اند؛ و پرداختن بدانها جز از یک جان شهرآشوب و سرکش برنمی‌تواند آمد.

 کریمی زنجانی سپی گفت: در نگر من، ادیب سلطانی، نه ‌تنها از میان ما رخت سفر برنبسته است بلکه با گذارش از میان ما، آنچه به تنهایی و یکتایی انجام داده را بر ما گشوده داشته است؛ و اکنون این ماییم که بر متن‌های بگشودۀ او می‌توانیم نگریست؛ متن‌هایی که در ورای ظاهر آرام آنها، سرکشی و شوریدگی پنهانی نهفته است.

 او با بیان اینکه در تاریخ اندیشۀ ایرانی، مفهوم «سرکشی» هماره به سکوت برگزار شده است، توضیح داد: گویی اهل اندیشه پرهیز داشته‌اند از اینکه سرکش بخوانندشان؛ و شگفتا که در احوال ژرف‌اندیشترین آنها از دادپویۀ نامور به ابن‌مقفّع تا معلّم ثانی و شیخ الرئیس و ابن‌سهلان ساوی و شیخ اشراق و صدرای شیرازی و میرزا آقاخان کرمانی که می‌نگریم، جز سرکشی نمی‌بینیم. سرکشی نسبت به روزگار، نسبت به جریان‌های مسلّط اندیشه و فرهنگ و سیاست، و حتّی نسبت به استادان و نسبت به خودشان. و درنگ‌برانگیز است که از جمله جلوه‌های این سرکشی، کناره‌گیری از جماعت بیکاره است؛ گویی آنان سده‌ها پیش از نیچۀ آلمانی دریافته بودند که تنها زیستن، چرا و چگونه است که کاری است فیلسوفانه؛ و از این رو بود که برخلاف آنانی که در پی چند برابر شدن‌اند، اینان هیچکارِگان را نمی‌جستند. و طُرفۀ ماجرا آنکه، جملگی اینان، به مفهوم زبان و درنگ‌های زبانی و نسبت زبان و اندیشه دلبستگی دارند؛ و این دلبستگیِ مبنایی است که از نگارش کتاب الحروف فارابی به دانشنامۀ سینوی و تبصرۀ ساوی و تا تکوین و تشریع میرزا آقاخان کرمانی راه می‌بَرد. 

 او ادامه داد: روش و منش ادیب سلطانی نیز در همین سلسله است که معنادار می‌شود. در روزگاری که تازی‌گرایی و غرب‌زدگی بار دیگر می‌رود که تازیانۀ ناروای دیگری بر پیکر زبان پارسی زند، او دل‌آگاهانه و سرکشانه راهی دشوار با دستاوردی شگفت و شگرف را برمی‌گزیند: برنمودن توانایی زبان پارسی در اندریافتِ گران‌سنگ‌ترین و تاریخ‌سازترین نوشته‌های معرفت‌شناختی. و برای دستیابی به این مهم به سه نگاشتۀ سترگ فلسفی از روزگار کلاسیک و سده‌های هجدهم و بیستم میلادی می‌پردازد؛ و در این کار، نه تنها از دانش زبانی ژرف و شورانگیز خود بهره می‌گیرد، بلکه به دستامد پیشگامانش نیز نگاهی بایسته و شایسته دارد؛ پس جای شگفتی نیست اگر که در پیشگفتار کتاب حلقۀ وین، از «عینیّت بیهقی‌وار» سخن می‌گوید و  در اصطلاح‌گزینی‌هایش از دانشنامۀ علایی و اساس الاقتباس خواجه نصیر بهره می‌جوید. و این درنگ را تا بدان پایه پیش می‌برد که در آغاز ویراست دوم «سنجش خِرد ناب«، دیگر بار از دانشنامۀ علایی و درنگ‌های منطقی ابن‌سینا یاد کند.

 کریمی زنجانی خاطرنشان می‌کند:در واقع، ادیب بر آن است که از تهمت‌های ناروا به زبان پارسی اندر نابسندگی‌اش در دریافت اندیشه‌های روزگار نو، آواربرداری کند؛ و هم از این روست که باریک‌بینانه در سرشت و سرنوشت زبان پارسی می‌نگرد و آن را وامی‌کاود و در جلوه‌گری‌های گونه‌گون این زبان درنگ می‌کند و هم‌هنگامِ واژه‌گزینی و واژه‌سازی و ترجمه، به شیوۀ خط پارسی و روشِ ویرایش ره می‌سپارد و برای بسامان‌کردن آن از روش ریاضی بهره می‌جوید تا عیّاری باشد که عیار زبان پارسی را فراز بُرد و فراز می‌بَرد. در سدۀ ششم هجری، مترجم فضایل بلخ، فارسی را زبان فرشتگانی خواند که گرد عرش الاهی می‌گردند. و از پس این سده‌ها، ادیب سلطانی، به کار سَخته و سُفتۀ خویش برنمود که این زبان یارا و پروای آن دارد و تواند بود که دیگر بار، زبان اندیشمندانی باشد که جهان به گرد ایشان تواند گشت.

این استاد فلسفه همچنین بیان کرد: اینکه ادیب سلطانی رسالۀ منطقی ـ فلسفی را در میانۀ شهریور تا اسفند ۱۳۵۷ خورشیدی ترجمه می‌کند، آیا نشان از چیزی جز سرکشی روح آزاده‌ای دارد که به درستی دریافته است که راه گریز ما نیست مگر درنگ در منش و روش زبان. و میتوان پرسید که دلبستگیِ او به هملت، آیا در آن شوریدگی و سرکشیِ دریادماندنیِ شاهزادۀ دانمارکی برای دستیابی به امر ستوده ریشه ندارد؟ و آیا این دلبستگیِ ریشه‌دار در جانِ ادیب سلطانی به دستیابی به امر ستوده نیست که او را به نگارش دفاعیّۀ نسبی‌گرایی وامی‌دارد؟ دفاعیّه‌ای که در سرآغاز آن خود را نسبی‌گرایی رادیکال می‌خواند که نه تنها نازیسم را محکوم می‌کند، بلکه بر مطلق‌گرایی نازی‌ها تأکید دارد؛ و بسا که این هشدار و هوش‌داری بر مایانی باشد که همچنان دلبستۀ فیلسوفانی هستیم که در ستایش آفرینندگان آشویتس و گولاک از چیزی فروگذار نکردند و پس از فرو ریختن آن هیمنۀ ضد بشری و نهایت بی‌اخلاقی آدمی، به گمان خود، سر سلامت و راه نجات خویش را در روستانشینی و عزلت‌گزینی بازجستند.

کریمی زنجانی در ادامه گفت: ادیب سلطانی در واپسین نگاشتۀ منتشرشده‌اش می‌کوشد که برنماید میان نسبی‌گرایی معرفتی و مطلق‌گرایی اخلاقی چه نسبتی برقرار می‌توان کرد. بازگشت او به کانت و زرتشت همچون فیلسوفانی با اخلاق مطلق‌گرا نیز در چنین رویکردی ریشه دارد. یادکرد او از توجه کانت به زرتشت و خواست و برنامۀ کانت برای نگارش دو تک‌نگاری فلسفی دربارۀ زرتشت از خواندنی‌ترین فرازهای این کتاب است؛ و اینکه آشکارا از زرتشت به عنوان متفکری بزرگ و فیلسوفی نژاده و اصیل یاد می‌کند، برانگیزانندۀ درنگ‌های نویی بر میراث فلسفی ایران تواند بود.

او در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: ادیب سلطانی در نگر من از واپسین شهسوارانی است که در تاریخ اندیشۀ ما بالیدند و به تمام شرف خود و به زندگی و جان خویش بر سر عهدشان در پاسداشت و بزرگداشت میراث زبانی خویش ایستادند. ایستادند تا برنمایند که زبان پارسی تاب دریافت ژرف‌ترین و دشوارترین آموزه‌های کلاسیک و مدرن را دارد، به شرط آنکه توانش تاریخی و مفهومی‌اش را دریابد و از هماوردی با آنچه رویارویش می‌نهند نهراسد. هم از این روست من او را شرف زبان و اندیشۀ پارسی می‌دانم.

میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، شرف زبان و اندیشه پارسی بود

در ادامه، سخنرانی ضبط‌شدۀ دکتر میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی دربارۀ نقد و بررسی فرهنگنامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه که در سال ۱۳۸۹ در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه ارائه شده بود همراه با دست‌نویس ایشان ارائه شد.

در این برنامه هومن عباسپور خاطراتش را از استاد بیان کرد و دلنوشته‌ای نیز توسط کیانا صفایی، نوۀ خواهر استاد ادیب‌سلطانی، خواند شد. 

در قسمت دیگری از برنامه سه روایت منتشر شده دربارۀ دکتر ادیب‌سلطانی از زبان مهناز مقدسی، حدیث عقیلی و لیدا شجایی برای حاضران خواند شد.  یکی از روایت‌ها گزیدۀ مقاله‌ای بود که دکتر ممتاز ادیب‌سلطانی، خواهر استاد ادیب‌سلطانی، دربارۀ برادرش نوشته بود. در این روایت آمده بود: «هنگامی که در زمانۀ مدرن و پر امکانات امروزِ ما نداشتن امکانات و کمبود وقت را برای عدم پیشرفت علمی خود بهانه می‌آوریم، چگونه می‌شود که یک فرد می‌تواند در اتاق سادۀ خودش زبان‌های مختلف جهان را بدون معلم و تنها با اتکا به ارادۀ خودش بیاموزد؟ 

و باز باید با خودمان فکر کنیم، در همین زمانی که برای همۀ ما یکسان است، چگونه یک فرد، می‌تواند فرصت پیدا کند، پزشک شود، تدریس کند، مطالعه کند، نقاشی را یاد بگیرد و بکشد، مترجم باشد، نویسنده شود، فرصت کند ویولون که یکی از سخت‌ترین سازهای موسیقی است را فرابگیرد، ریاضی و فلسفه و منطق بیاموزد و سخت‌ترین متون و کتاب‌های ادبی و فلسفی جهان را از زبان یونانی زمان ارسطو و آلمانی زمان امانوئل کانت به زبان فارسی برگرداند. میرشمس‌الدین بسیار منظم، وقت‌شناس و ریزبین بود و اگر نسل جوان بخواهد چنین فردی که در ایران و جهان اگر نگوییم بی‌نظیر، کم‌نظیر بود را الگو قرار دهد، شاید رمز موفقیت او نیز در همین نکات باشد. فکر می‌کنم ما باید دوباره نظم و وقت‌شناسی را برای خود معنا کنیم.«

در پایان نشست کتاب «خرد ناب»، به یاد دکتر میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی که به همت نشر همیشه و انجمن صنفی ویراستاران برای این نشست آماده شده بود به مهمانان هدیه داده شد. همچنین کتاب دفاع‌ از نسبی‌انگاری که منتشر شدۀ انتشارات هرمس بود رونمایی شد. 

انتهای پیام

source

توسط irmusic4.ir