متن ترانه عرفان نجف مبتلا

وقتی که تو دور از منی

از دیدنم دل می‌کَنی

بغض از زمین و آسمان

می‌بارد

دور از تو هر جا می‌روم

تا از تو نامی بشنوم

حتی صدای پای من

غم دارد

ناگهان، چرا می‌روی

از دلم، کجا می‌روی

تیر غم، به جانم زدی

پس چرا خطا می‌روی

ویرانم

این دل زمین‌خورده را

با خودت کجا می‌کِشی

عاقبت به دست غمت

تا جنون، مرا می‌ِکشی

می‌دانم

جهانِ مرا زیرورو می‌کنی

دلم را پر از آروز می‌کنی

ولی ناگهان شور و حال مرا شوقِ بال مرا در قفس می‌گذاری

دمی با دلم گفت‌و‌گو می‌کنی

مرا با خودم روبرو می‌کنی

ولی ناگهان با دلی مبتلا دست سرد مرا دست غم می‌سپاری

ناگهان، چرا می‌روی

از دلم، کجا می‌روی

تیر غم، به جانم زدی

پس چرا خطا می‌روی

ویرانم

این دل زمین‌خورده را

با خودت کجا می‌کِشی

عاقبت به دست غمت

تا جنون، مرا می‌ِکشی

می‌دانم

source

توسط irmusic4.ir