در مراسم رونمایی از کتاب «باغ نظر» که به بررسی تنظیم و انتشار آثار فرامرز پایور برای ساز تار اختصاص داشت، مهرداد دلنوازی، علی صمدپور و وحید طهرانی با مرور خاطرات، تحلیل آثار و ویژگیهای آموزشی این مجموعه، از جایگاه پایور بهعنوان معیاری ماندگار در نسبت میان آموزش، اجرا و خلاقیت در موسیقی ایرانی سخن گفتند.
به گزارش ایسنا، مراسم رونمایی از کتاب «باغ نظر» به تنظیم و بازنویسی مهرداد دلنوازی (نوازنده تار و آهنگساز) و شامل مجموعه پیشدرآمدها، رنگها و قطعات موسیقی مجلسی استاد فرامرز پایور برای تار در خانه هنر خرد برگزار شد.
تکنیک فقط سرعت نیست!
در ابتدای این مراسم مهرداد دلنوازی با اشاره به ویژگیهای کتاب «باغ نظر» توضیح داد: این کتاب در مجموع سه ویژگی مهم دارد و نوازندگانی که قصد استفاده از آن را دارند، اگر به این سه نکته توجه کنند، بدون تردید تکنیک نوازندگیشان ارتقا پیدا خواهد کرد.
دلنوازی با اصلاح یک برداشت رایج درباره مفهوم تکنیک افزود: گاهی شنیده میشود که میگویند تکنیک یک نوازنده بالاست و منظورشان صرفاً سرعت نوازندگی است، اما به نظر من تکنیک فقط سرعت نیست. تکنیک در واقع مجموعهای از کیفیت نوازندگی است؛ از شیوه اجرا گرفته تا نحوه ارائه کار. یک موزیسین صرفاً نوازنده خوب نیست، بلکه مجموعهای از ویژگیها و مراحل مختلف را طی میکند و تکنیک هم حاصل جمع همه این موارد است. به جرأت میتوانم بگویم این کتاب برای نوازندگان بسیار مفید است؛ نه فقط برای نوازندگان تار، بلکه حتی نوازندگان عود، سه تار و قانون هم میتوانند از آن استفاده کنند.
او در ادامه گفت: بعد از اینکه این کتاب را به پایان رساندم، تأثیر آن را بهوضوح روی نوازندگی خودم احساس کردم. این، اولین ویژگی کتاب است. این کتاب باعث میشود نوازنده با دقت و ظرافت بیشتری به اجرای گوشههای مهم هر دستگاه بپردازد و این گوشهها را در پیشدرآمدها و با زیبایی خاصی اجرا کند. وقتی نوازنده چندین بار گوشههای اصلی یک دستگاه را اجرا میکند، این گوشهها بهراحتی در ذهنش ماندگار میشوند و به معیاری برای تشخیص تبدیل میشوند؛ بهگونهای که مثلاً وقتی کسی گوشه مخالف را اجرا میکند، نوازنده میتواند بلافاصله آن را با نسخه ضروری و معیار نوشتهشده توسط استاد مقایسه کند.
او سپس به مسیر آشنایی خود با پایور اشاره کرد و گفت: من از نوجوانی علاقه زیادی به نوازندگی داشتم، چون دانشکده هنر در هنرستان ما بود. بزرگترها کلاسها را میگرفتند و ما معمولاً سازهای فرسوده به دستمان میرسید و در راهروها تمرین میکردیم. البته چون اکو داشت خیلی جذاب بود. یک شب آقای پایور در تالار وحدت کنسرت داشتند و قطعهای که به عنوان مقدمه با نام «ترانه» را نواختند برای من خیلی جذاب بود و همان شبان را حفظ کردم و فردا در مدرسه آن را نواختم. در حال نواختن بودم که دیدم یک نفر بالای سر من ایستاده است. دیدم آقای پایور بود که گفت: «بابا جان چه میکنی؟» گفتم: «دارم ترانه را مینوازم» گفت: «این را از کجا یاد گرفتهای؟» گفتم: «دیشب کنسرت بودم» گفت: «آفرین ولی غلط مینوازی» گفتم: «اخر استاد من گوشهای از این را یاد گرفتم» گفت: «من هفته دیگر نتهای این قطعه را برایت میآورم و سعی کن از روی نت بنوازی. شاگرد که هستی؟» گفتم: «استاد ظریف». گذشت و من هم فراموش کردم و هفته بعد دوباره در گوشهای از راهرو نشستم و تمرین کردم. یک باره دیدم آقای پایور آمد و نت را به من داد. گفتم: «احازه دهید هزینه کپی را به شما بدهم» گفت: «پول نمیخواهد برو. هر وقت یاد گرفتی بیا پیش من بزن».
دلنوازی ادامه داد: همین امر باعث شد ارتباط من با آقای پایور بیشتر شود و چون علاقه من را میدیدند مرتب هفتهای یه بار پیش ایشان میرفتم و نت جدید میگرفتم و کار میکردم. البته اشکالاتم را از آقای ظریف میپرسیدم ولی خیلی اشتیاق داشتم خدمت خود استاد بروم. همین امر باعث شد از ۱۵ تا ۱۶ سالگی تا زمان فوت ایشان در خدمت او باشم و یادگاری از ایشان زیاد دارم.
دلنوازی با یادآوری توصیههای پایور گفت: ایشان همیشه به من توصیه میکردند که کار کنم، ارکستر داشته باشم و آهنگسازی کنم. میگفتند شاگرد فقط ۲۰ درصد از کارت را تشکیل میدهد و اگر بیش از حد در تدریس غرق شوی، از کار خودت بازمیمانی. تأکیدشان این بود که موسیقی را ادامه بدهم و زمانی به تدریس گسترده بپردازم که همه این تجربهها جمعآوری شده باشد؛ کاری که خودم ایشان انجام دادهاند.
موسیقی ایرانی در آینه برج بابل
پس از او، علی صمدپور (آهنگساز) یک متن را خواند که مشروح آن به این ترتیب است: «تمامی جهان را یک زبان و یک لغت بود. و چون ایشان از مشرق کوچ کردند، در زمین شِنعار دست یافتند و در آنجا ساکن شدند. و گفتند: بیایید خشت بسازیم و آنها را به آتش بپزیم، و خشت بهجای سنگ ایشان را بود قیر به جای گل. بعد گفتند: بیایید شهری و برجی برای خود بنا کنیم که به آسمان برسد و نامی برای خود بسازیم، مبادا روی تمامی زمین پراکنده شویم. آنگاه خداوند فرود آمد تا شهر و برجی را که بنیآدم ساخته بودند ببیند.
و خداوند گفت: اینک قوم یکی هستند و همه را یک زبان است، و این را آغاز کردهاند، و اکنون هیچ کاری که قصد انجامش را داشته باشند از ایشان بازداشته نخواهد شد. بیایید فرود آییم و زبان ایشان را مغشوش سازیم تا زبان یکدیگر را نفهمند.
پس خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمامی زمین پراکنده ساخت و از بنای شهر بازماندند. از این سبب آن را بابل نامیدند؛ زیرا که خداوند در آنجا زبان تمامی جهان را مغشوش ساخت و از آنجا ایشان را بر تمامی زمین پراکنده کرد.» (سفر پیدایش، فصل ۱۱، آیات ۱ تا ۹)
در داستان برج بابلِ عهد عتیق، مسئله صرفاً متکثر کردن زبانها برای ایجاد تفرقه میان انسانها نیست. آنچه اهمیت دارد، زمانِ بروزِ آن است. انسانها پیش از آنکه به یک نظام پایدار معنوی برسند، دچار تکثر میشوند؛ تکثری زودهنگام که بهجای زایش، به پراکندگی میانجامد.
از این منظر، داستان بابل تمثیلی است از وضعیتی که در آن آمیختگی بیش از شکلگیری ستون فقرات یک سنت رخ میدهد؛ وضعیتی که بهجای شکلگیری مکتب، مجموعهای از صداهای ناتمام پدید میآورد. جهان ما بیتردید جهان آمیخته است، اما هر آمیختگی خلاق نیست. همانگونه که در زیستشناسی، ترکیب ژنها لزوماً به نتایج مطلوب منتهی نمیشود، در فرهنگ نیز تکثرِ فاقد سازوکارِ خودتنظیمگر میتواند به تلاطم بینجامد.
موسیقی ایرانی در دوره قاجار نمونهای از شکلگیری شیوههای گوناگون است، اما هیچگاه به معنای دقیق کلمه به «مکتب» نرسید. ما شیوه داریم، اما مکتب نداریم؛ پاسخهای تردیدآمیز داریم، اما پاسخ تاریخیِ تثبیتشده نه.
در نسل وزیری، صبا و پایور، نوعی تکثرِ فعال دیده میشود. صبا شاگردانی با بیانها و منشهایی کاملاً متفاوت پرورش داد، بیآنکه بخواهد آنان را به نسخههایی از خود بدل کند. وزیری، برخلاف تصور رایج، نافی میرزاها و درویش نبود؛ بلکه نافی ایستایی بود. پایور نیز با تنظیم و اجرای آثار همنسلان و پیشینیانش نشان داد که شیوهها مالک ندارند و موسیقی میتواند از مرزهای فردی عبور کند.
در این نسل، «دیگری» مسئله بود، نه دشمن. اگر به تغییر لحنهایی که او در اجرای آثار خالقی، وزیری، تجویدی و خرم تجربه کرد توجه کنیم، میبینیم که تکثر هنوز مولد است. اما از جایی به بعد، این تکثر بهجای زایش، حالتی تدافعی پیدا کرد. شیوهها به هویتهای بسته بدل شدند و تجربه زبان موسیقاییِ دیگری بهمنزله تهدید تلقی شد.
در چنین فضایی، نواختن آثار استاد دیگر بهتدریج کمرنگ شد. بدنه آموزشی موسیقی ایرانی بهجای تجربه، به روایت بسنده کرد. تأثیرها شنیده و گفته شدند، اما تمرین و اجرا نشدند.
در این بستر است که پروژههایی مانند انتشار کتاب «باغ نظر» معنایی فراتر از یک رویداد نشر پیدا میکنند. مهرداد دلنوازی در سال ۱۳۷۴ نخستین صورت این مجموعه را منتشر کرد. مواجهه من با این کتاب نه از موضع تبار آموزشی، بلکه از منظر یک نوازنده مستقل بود، دغدغهام این بود که آیا میتوان این قطعهها را با شیوه بیانِ شخصی اجرا کرد، بیآنکه به دام تقلید افتاد؟
این تجربه به تدریج به بخشی از زیست آموزشی من بدل شد، اما کمتر در عمل جمعی موسیقی امروز بازتاب یافت. موسیقی ایرانی امروز در موقعیتی ظاهراً متناقض قرار دارد؛ از یکسو متولیان میراث، و از سوی دیگر بدنه آموزشیای که در شیوههای علیزاده و طلایی شکل گرفته است.
انتشار آثار پایور با تنظیم مهرداد دلنوازی برای تار، از این منظر صرفاً یک اقدام آموزشی یا اجرایی نیست، بلکه پیشنهادی اخلاقی و تاریخی است؛ پیشنهادی برای همنشینی شیوهها، بدون حذف تفاوتها.
این حرکت، بازگشت نوستالژیک به گذشته نیست، بلکه احیای اخلاقی فراموششده است؛ اخلاقی که در آن تکثر نه میدان نزاع، بلکه میدان گفتوگوست. شاید راه خروج از وضعیت برج بابل نه بازگشت به یک زبان واحد، بلکه آموختن همسخنی در دل تفاوتها باشد.
موسیقی ایرانی، اگر از وضعیت تدافعی عبور کند، بیش از هر چیز به جسارت تماس نیاز دارد.»
پایور؛ معیار همچنان پابرجاست
وحید طهرانی آزاد (نوازنده سنتور و آهنگساز) به عنوان آخرین سخنران با اشاره به جایگاه قطعات فرامرز پایور در این کتاب گفت: از آنجا که قطعات استاد پایور در این مجموعه با هدف اجرا و بهصورت تنظیمشده منتشر شدهاند، دقت بسیار بالایی در انتخاب و تنظیم آنها بهکار رفته است. خود استاد پایور همواره بر اهمیت قطعات آموزشی و اجرایی تأکید داشتند و در آهنگسازی نیز تصویری فوقالعاده دقیق و کامل ارائه میکردند.
او در ادامه به ویژگیهای برجسته استاد پایور اشاره کرد و افزود: یکی از مهمترین ویژگیهای ایشان این بود که نوازندهای بسیار چیرهدست با تکنیکی فوقالعاده بودند. در کنار ذوق بینظیرشان، توان اجرایی بسیار بالایی داشتند. دوم اینکه به چندین و چند ردیف موسیقی ایرانی مسلط بودند و اطلاعات ردیفی ایشان واقعاً چشمگیر و گسترده بود. سومین نکته این است که علاوهبر گذراندن آموزشهای سنتی موسیقی ایرانی، به علم و تئوری موسیقی نیز کاملاً واقف بودند. مجموعه این عوامل، در کنار ذوق سرشارشان، باعث شد آثاری از ایشان بهجا بماند که ویژگیهایی خاص و کمنظیر دارد.
طهرانی ادامه داد: یکی از این ویژگیها، پیچیدگی آثار استاد پایور است؛ پیچیدگیای که در آثار کمتر آهنگسازی به این شکل دیده میشود. برای مثال، وقتی به قطعه «راز و نیاز» نگاه میکنیم، میبینیم که بهطور مداوم از مترهای مختلف استفاده شده و تغییرات ریتمیک پیدرپی در آن وجود دارد. این تغییرات ناشی از تسلط بالای استاد بر تکنیک نوازندگی است؛ چراکه ایشان از پاساژها و عوامل تکنیکی بسیار پیشرفتهای در آثارشان استفاده کردهاند که هم چابکی خاصی از نوازنده میطلبد و هم تمرکز بسیار بالا.
او افزود: اجرای درست این قطعات، بدون وارد کردن فشار به عضلات دست، بدون افت کیفیت صدا و با حفظ سلامت نوازندگی، کاری بسیار دشوار است. در عین حال، همین پیچیدگیهای ریتمیک کمک میکند نوازندهای که این آثار را تمرین میکند، توانایی بالاتری در نگه داشتن وزن و اجرای ریتمهای پیچیده به دست آورد و این توانایی در آینده در اجرای سایر آثار نیز تأثیرگذار خواهد بود.
طهرانی با اشاره به تنوع ریتمیک آثار استاد پایور گفت: از ریتمهای سنگین پیشدرآمدهایی، که ایشان ساختهاند، گرفته تا ریتمهای بسیار سریع در رنگها، تنوع متریک قابلتوجهی در آثارشان دیده میشود. حتی در برخی قطعات، ریتمهای لَنگ با تنوع بالایی وجود دارد که پیش از استاد پایور کمتر مسبوق به سابقه بوده است. پس از ایشان، کمکم شاهد افزایش تعداد آثاری هستیم که در ریتمهای لَنگ ساخته شدهاند.
او تأکید کرد: در مجموع، اهمیت این کتاب دقیقاً بهدلیل اهمیت آثار استاد پایور است. خود استاد پایور در زمان حیاتشان تلاش کردند آثارشان را برای سازهای دیگر نیز تنظیم و منتشر کنند. نمونه آن، مجموعه پیشدرآمدهایی است که برای ویولن تنظیم شد و توسط آقای بدیعی منتشر گردید تا سازهای کششی مانند ویولن و کمانچه نیز بتوانند از این آثار استفاده کنند.
طهرانی ادامه داد: اما در مورد سازهای مضرابی، عملاً فقط نسخه سنتور در دسترس بود. کار کردن از روی نت سنتور برای سازهایی مانند تار، سهتار و قانون دشوار است، بهدلیل محدودیتهایی که در پوزیشنها وجود دارد. ما همه پوزیشنها را در اختیار نداریم و در نتیجه، در برخی نقاط نیاز به جهشهایی به وجود میآید. از سوی دیگر، تکنیکهای خاص سنتور، مانند جفتنتها، میتواند برای نوازندگان، بهویژه نوازندگان مبتدیتر گیجکننده باشد.
او افزود: بنابراین، نیاز جدی وجود داشت که قطعات استاد پایور برای سازهای مضرابی دیگر مانند تار و سهتار نیز بهصورت تخصصی تنظیم و منتشر شود. خوشبختانه این کار مهم بهدست آقای مهرداد دلنوازی انجام شد. ایشان با زحمت بسیار و دقت فوقالعاده، قطعات را برای تار تنظیم کردند؛ انگشتگذاریها بهطور دقیق انجام شده و حتی این تنظیمها برای خود استاد پایور اجرا شده و مورد تأیید ایشان قرار گرفته است؛ هم از نظر صدادهی و هم از نظر صحت تنظیم.
طهرانی این نکته را بسیار ارزشمند دانست و گفت: این مجموعه منبعی بینظیر برای موسیقی ایرانی فراهم کرده است تا نوازندگان سازهای دیگر بتوانند از منبعی درست، موثق و دقیق برای اجرای آثار استاد پایور استفاده کنند. اگرچه این مجموعه برای ساز تار چاپ شده، اما بهگمان من حتی نوازندگان قانون نیز میتوانند راحتتر از این کتاب استفاده کنند تا از نسخههایی که برای سنتور چاپ شده است.
او همچنین گفت: این کتاب اهمیت بسیار زیادی دارد و باعث غنیتر شدن رپرتوار موسیقی ایرانی، چه در حوزه تکنوازی و چه در گروهنوازی، میشود. نکته مهم دیگر این است که برخی از آثار استاد پایور که حتی در مجموعههای سنتور ایشان هم چاپ نشدهاند، در این کتاب آمده است؛ برای مثال، رنگی که پیش از این در هیچیک از آثار سنتور استاد منتشر نشده بود، یا قطعه «فراق» که من شخصاً تا پیش از دیدن نت آن از آقای دلنوازی، نه دیده بودم، نه اجرا کرده بودم و نه حتی شنیده بودم.
طهرانی تأکید کرد: این مجموعه، مجموعهای بسیار کامل و ارزشمند است و امیدوارم در آینده شاهد انتشار هرچه بیشتر چنین آثار و مجموعههایی باشیم؛ آثاری که هم به ارتقای تکنیک نوازندگان کمک کند و هم باعث تولید و اجرای آثار غنیتر و متنوعتر در موسیقی ایرانی شود.
انتهای پیام
source