پردل امیری نژاد، فعال میراث فرهنگی و گردشگری در یاداشتی نوشت: حقیقت را زمانی عمیق‌تر درک کردم که از استاد و دوستم حامد وحدتی‌نسب، متخصص پیش‌ از تاریخ، ماجرای کشف بزرگ سال ۱۹۶۷ در شرق آفریقا کشور تانزانیا را شنیدم؛ جایی که انسان‌شناسان به ردپایی برخوردند با قدمتی بیش از ۳میلیون و ۶۶۰ هزار سال، ردپایی از موجودی دوپا که روی خاکستر سردشده آتشفشانی قدم زده بود، همین فرورفتگی ساده،  با استفاده از سن سنجی، تاریخ جهان را زیر و رو کرد؛ نشان داد که انسان اولیه، با تمام تحول‌های زیستی‌اش، میلیون‌ها سال است که قدم‌به‌قدم  جهان  را ساخته، فهمیده و روایت کرده است.

سرزمین ایران، تالش ما نیز بخشی از همین جغرافیا جهان است همان‌گونه که در شمال، شمال‌شرق و شمال‌غرب ایران نشانه های زیستی از انسان‌های اولیه از جمله ابزارهای سنگی کشف شده، اینجا نیز می‌تواند بخشی از همان تاریخ، سندی از زندگی و اندیشه و باور انسان‌هایی است که پیش از ما آمده‌اند، و یا پیکره‌های طبیعی ساخته طبیعت است، که به عنوان یک جاذبه طبیعی گردشگری می‌توان درراستای  توسعه گردشگری روستایی شهرستان بهره برد.

امروز در گزارش‌ها و بازدیدهای میدانی، به تلخی دیده‌ام که مردم، از روی ناآگاهی و فریب تبلیغات، به جان کوه‌ها، صخره‌ها، پیکره‌های طبیعی(انسانی و حیوانی) و حتی سنگ‌قبرهای تاریخی افتاده‌اند، و این فقط ناآگاهی نیست، دلالان، شیادان و دست‌نشاندگان دشمنان فرهنگی این سرزمین به دنبال منافع  شخصی، گروهی و ایدئولوژیک نیز نقش پررنگی در این تخریب دارند، همان‌هایی که در سال‌های اخیر در سرزمین‌های اسلامی شایعه کردند داخل سنگ‌قبرهای دوره اسلامی، سکه‌های طلا پنهان شده است، شبی نبود که مردم ساده‌دل، فریب‌خورده و بی‌خبر، با بیل و کلنگ به جان سنگ‌قبرهایی نیفتند که با خط نستعلیق و آیات قرآن مزین بودند، نمی‌دانستند پشت این شایعات، هدفی شوم نهفته است: محو تاریخ، محو باورها، محو اصالت و هنر، چون دشمنان همیشه از هویت و فرهنگ ملت‌ها هراس داشته‌اند.

امروز فضای مجازی نیز به میدان تازه‌ای برای تخریب تبدیل شده است، صفحات ناشناس با فیلم‌های ساختگی و وعده‌های وسوسه‌انگیز، ذهن‌های مردم را مشغول کرده‌اند، اینستاگرام پر از اطلاعات غلط و فریبنده است و بسیاری را به سمت گنج و دفینه، پیدا کردن دفینه، نقشه‌های ساختگی گنج و تخریب میراث تاریخی می‌کشاند، بی‌آنکه بدانند چه آسیبی به ریشه‌های خود می‌زنند.

اما در کنار تمام این دردها، چیزی هست که قلب آدم را بیشتر می‌سوزاند…

این روزها حفاری‌های غیر مجاز، تخریب زمین نگاره‌ها و بی تفاوتی مردم  نسبت به تاریخ و هویت سرزمینی و از سوی، تعدادی به دنبال هویت تاریخی خود هستند، در برخی مناطق مردم تلاش می‌کنند تالشی حرف بزنند، پوشش محلی خود را حفظ کنند  و هرکس می‌خواهد ریشه‌های فرهنگی و اصالت خود را دوباره پیدا کند، اما تلخ‌ترین بخش ماجرا این است که بسیاری از همین مردم که به زبان و  ظاهر هویت چسبیده‌اند، نمی‌دانند مهم‌تر از همه این‌ها، فرهنگی است که رفتار می‌سازد و رفتاری که به ساختار می‌رسد.

هویت، یعنی میراث، یعنی آنچه نسل‌های پیش ساخته‌اند، در طبیعت به جا مانده، بر سنگ‌ها حک کرده‌اند، در باورهایشان دمیده‌اند، و به ما سپرده‌اند و زبان بدون میراث، تنه‌ایست بی‌ریشه، آیین بدون تاریخ، پرنده‌ایست بی‌بال و ملتی که میراث خود را نشناسد، هرچقدر هم «دورد» بگوید، باز هم بدون هویت خواهد ماند.

چنان که بزرگان گفته اند، «وای به حال ملتی که نسبت به فرهنگ خود بی‌تفاوت باشد؛ آن ملت به زوال فرهنگی خواهد رفت.»

ما امروز دقیقاً بر لبه همین زوال ایستاده‌ایم و اگر کمی دیر بجنبیم، فردا چیزی برای نسل بعد باقی نخواهد ماند، این یادداشت را نوشتم تا شاید ذره‌ای از مسئولیت فرهنگی و مدنی خود را انجام داده باشم، تا شاید تلنگری باشد برای قلب‌ها، نه برای گوش‌ها، تا شاید مردم این سرزمین دوباره به یاد بیاورند که ریشه‌ها را نباید با تیشه برید سنگ‌ها نباید با تیشه شکست.

سنگ‌هایی چون میر آخورداش، تاقچه‌کَت، گِرده‌کَت، سیاه‌کَت، دیولونه،  گلین داشی  گِلین بوغن و کاسه‌خونی تنها عوارض طبیعی نیستند،  هر یک بخشی از نظام اسطوره‌ای، قصه‌ها و حافظه جمعی تالش را بر دوش می‌کشند، تا دیروز کهن‌ الگوها و روایت‌های نیاکان بر تارک این نمادها می‌درخشید و امروز که بسیاری از آن داستان‌ها به فراموشی سپرده شده‌اند، همین سنگ‌ها آخرین نگهبانان هویت و جهان‌بینی دیرینه ما هستند، حفاظت و صیانت از این نشانه‌ها ضرورت فرهنگی است، زیرا با از میان رفتن آن‌ها بخشی از میراث طبیعی و تاریخی تالش نیز برای همیشه خاموش خواهد شد. بیایم دست در دست هم دهیم، میراثی کهن خود که میلیون‌ها سال تاریخ پشت آن ایستاده، مهربان‌تر باشیم.

انتهای پیام/

source

توسط irmusic4.ir