به گزارش خبرنگار ایلنا، مهم‌ترین کارکرد مجسمه شهری، فراتر از زیبایی بصری، هویت‌بخشی و معنا دادن به فضاهای عمومی شهر است. مجسمه‌ها نمادها و نشانه‌های ذهنی شهر هستند؛ با دیدنشان، مردم شهر را به یاد می‌آورند. مجسمه‌ها موجب می‌شوند مردم با فضا ارتباط بگیرند، تأمل کنند یا حتی احساس تعلق بیشتری به محیط شهری پیدا کنند. یک مجسمه خوب می‌تواند فضای خشک و بی‌روح شهری را به مکانی شاعرانه یا الهام‌بخش تبدیل کند. مجسمه‌ها گاه روایت‌گر تاریخ، یادآور شخصیت‌های ملی یا حامل پیام‌های اخلاقی و اجتماعی‌ هستند.

شاید بتوان مهم‌ترین کارکرد مجسمه شهری را بازتاب روح فرهنگی و اجتماعی شهر و ایجاد پیوند میان انسان، تاریخ و مکان دانست، تجسمی از هویت و حافظه‌ی جمعی در کالبد شهر. 

رونمایی از  مجسمه «پیوند»  با طراحی و اجرای محمدرضا یزدی یکی از آخرین اتفاقات رخ داده در هنرها و مبلمان شهری است . 

هر هنر سه‌بعدی الزاماً «مجسمه» نیست/ مجسمه‌ها نشانه‌های شهر هستند

پونه پیمان، فارغ‌التحصیل کارشناسی مجسمه‌سازی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناس  ارشد پژوهش هنر  از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درباره  مجسمه‌ها و سازه‌های شهری و اهمیت آنها در زندگی امروز، با ایلنا گفتگو کرد. پیمان که مدرس دانشگاه است، برای خلق آثارش بر پیوند میان فرم مفهوم و بدن انسان تمرکز دارد. او در مسیر کاری خود تلاش دارد مرز میان هنر طراحی و بیان شخصی را گسترش دهد. او با بهره‌گیری از متریال‌های نو و فرآیندهای معاصر رویکردی پژوهش محور و بینارشته‌ای را در خلق آثار خود دنبال می‌کند. 

شما به‌ عنوان طراح چند رشته‌ای، مرز میان «مجسمه‌سازی» و «هنر سه‌بعدی» را چگونه تعریف می‌کنید؟ آیا این دو حوزه در نگاه شما تفاوت مفهومی یا کاربردی مهمی دارند که بهتر است مخاطب عام هم با آن آشنا شود؟ 

در معنای کلاسیک، مجسمه‌سازی هنر ساخت پیکره و حجم است؛ آثاری فیزیکی که با موادی چون سنگ، چوب، فلز یا گل ساخته می‌شوند و همواره با ماده‌مندی، حضور در فضا و نسبت با بدن انسان تعریف شده‌اند اما «هنر سه‌بعدی» مفهومی وسیع‌تر دارد؛ شامل مجسمه، چیدمان، نقش‌برجسته، و حتی فرم‌های دیجیتال مانند مدل‌سازی یا چاپ سه‌بعدی. به این ترتیب، هر مجسمه نوعی هنر سه‌بعدی است، اما هر هنر سه‌بعدی الزاماً «مجسمه» نیست؛ به ویژه آثاری که فقط در فضای دیجیتال وجود دارند. در هنر معاصر این مرزها سیال‌تر شده‌اند و آثار اغلب ترکیبی از صدا، نور، ویدئو، حجم و تجربه میان حسی هستند. بنابراین بهتر است مجسمه‌سازی و هنر سه‌بعدی را دو نقطه در یک طیف بدانیم، نه دو حوزه کاملاً جداگانه. 

از نگاه شما، وقتی یک اثر سه‌ بعدی (چه مجسمه کلاسیک و چه سازه‌ای ترکیبی)، در فضای عمومی قرار می‌گیرد، در تجربه شهروندان، چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟ آیا کارکرد آن تنها زیبایی است یا می‌تواند حامل معنا، ارتباط و حتی تعامل باشد؟  

وقتی یک حجم سه‌ بعدی کلاسیک یا معاصر، در شهر نصب می‌شود، کارکرد آن بسیار فراتر از زیباسازی است. مطالعات هنر عمومی «Public Art» نشان می‌دهد که چنین آثاری دست‌ کم چهار نقش اساسی دارند. یک؛ ارتقای کیفیت فضایی؛ مجسمه می‌تواند یک فضای معمولی را به نقطه‌ای تجربه‌پذیر و ماندگار تبدیل کند. دوم اینکه ایجاد معنا و روایت جمعی؛ هنر عمومی به‌ عنوان رسانه‌ای برای حافظه جمعی عمل می‌کند و ارزش‌ها، تاریخ و هویت مشترک را مرئی می‌سازد. سوم اینکه ارتباط و تعامل؛ مردم با اثر عکس می‌گیرند، لمس می‌کنند، از میان آن عبور می‌کنند یا در تفسیر آن مشارکت می‌کنند. و موضوع چهارم تقویت هویت شهری؛ آثار موفق به نماد یک شهر بدل می‌شوند و بخشی از حافظه عمومی را شکل می‌دهند. 

در سال‌های اخیر نمونه‌های متنوعی از آثار محیطی و حجمی در فضاهای شهری ایران دیده‌ایم. از نظر شما این جریان چه نقاط قوت یا چالش‌هایی دارد؟ و چقدر توانسته با فرهنگ بصری و نیازهای مخاطب ایرانی ارتباط برقرار کند؟ 

در ادامه اشاره‌ای که به هنر محیطی داشتید، مناسب می‌دانم توضیحی روشن‌تر و دقیق‌تر ارائه کنم؛ «هنر محیطی» شاخه‌ای از هنر معاصر است که در آن اثر هنری در ارتباطی مستقیم، فعال و جدایی‌ناپذیر با محیط پیرامون خود شکل می‌گیرد؛ محیطی که می‌تواند طبیعت، فضاهای شهری، معماری یا زمینه‌های اجتماعی باشد. در چنین آثاری، محیط صرفاً ظرفِ قرارگیری کار نیست، بلکه بخشی از معنای اثر را می‌سازد. در زبان فارسی اصطلاح «مجسمه شهری» برای اشاره به تندیس‌ها و احجامی به کار می‌رود که در فضاهای عمومی مانند میادین، بوستان‌ها یا خیابان‌ها نصب می‌شوند. این آثار معمولاً بزرگ‌ مقیاس‌اند و به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که از زوایای مختلف قابل رؤیت باشند و با بافت شهری ارتباط برقرار کنند. در متون بین‌المللی معادل مستقیمی برای «مجسمه شهری» وجود ندارد؛ اما نزدیک‌ترین مفاهیم، هنر عمومی «Public Art» و در صورت مشخص‌بودن جنس اثر، مجسمه عمومی «Public Sculpture» هستند. هنر عمومی طیف گسترده‌ای از آثار را در بر می‌گیرد؛ از مجسمه‌ها و المان‌های حجمی گرفته تا نقاشی‌های دیواری، چیدمان‌های شهری و انواع مداخلات هنری در فضاهای عمومی. در این چارچوب، مجسمه‌های نصب‌شده در شهر تنها یکی از زیر مجموعه‌های این حوزه وسیع به شمار می‌روند و در ادامه پاسخ به پرسش شما من احساس می‌کنم در سال‌های اخیر، با حضور نسل جوان، تنوع بصری و پویایی بیشتری ایجاد شده اما در مقابل، چالش‌هایی چون سیاست‌گذاری نامنسجم، ضعف در تحقیقات مقدماتی، کیفیت پایین برخی اجراها و تکرار فرمی موجب شده بسیاری از آثار نتوانند ارتباطی عمیق با مخاطب برقرار کنند. با وجود این، همین حضور مستمر آثار عمومی توانسته تا حدی به تقویت حساسیت بصری جامعه کمک کند، هرچند پیوند پایدار و معنادار هنوز کمتر حاصل شده است. 

در کشور ما، بعضی آثار محیطی یا سه‌بعدی کمتر با مکان و فرهنگ اطراف خود پیوند برقرار می‌کنند. به نظرتان این فاصله به دلیل نوع نگاه هنرمندان است یا به سیاست‌گذاری و سفارش‌دهنده‌ها برمی‌گردد؟ 

این فاصله نتیجه هم‌ زمان دو عامل است. اول، نگاه جهانی‌گرای بسیاری از هنرمندان که ضرورت نمی‌بینند آثارشان مستقیماً به عناصر بومی یا جغرافیای فرهنگی پیوند داشته باشد. دوم؛ محدودیت‌ها و سلایق سفارش‌دهندگان و سیاست‌گذاران که گاه با چارچوب‌های اداری یا اهداف نمایشی، دامنه خلاقیت هنرمند را محدود می‌کنند. در چنین شرایطی، هنرمند ناچار به مصالحه میان ایده شخصی و خواست سفارش‌دهنده می‌شود. بنابراین، فاصله موجود نه صرفاً حاصل نگرش هنرمند است و نه فقط تصمیم سیاست‌گذار؛ بلکه محصول تعامل این دو است. 

در ساخت آثار سه بعدی با رسانه‌ها و تکنیک‌های متنوعی سروکار داریم. از نظر شما، ورود فناوری‌های جدید، متریال‌های نو و شیوه‌های معاصر چه تأثیری بر هنر محیطی و سه‌بعدی ایران گذاشته است؟ آیا این ابزارهای تازه به ما کمک کرده‌اند زبان بصری بومی‌تری بسازیم؟ 

ورود فناوری‌های جدید از چاپ سه‌بعدی تا نورپردازی دیجیتال افق‌های تازه‌ای برای مجسمه‌سازی در ایران گشوده است. این ابزارها امکان ساخت فرم‌های پیچیده، کاهش هزینه اجرا، و خلق تجربه‌های تعاملی را فراهم کرده‌اند. با وجود این، محدودیت‌هایی چون هزینه بالا، وارداتی‌بودن تجهیزات و دسترسی نابرابر وجود دارد. نکته اصلی این است که فناوری زمانی ارزشمند است که در خدمت بازآفرینی زبان بصری بومی قرار گیرد؛ همان‌طور که برخی هنرمندان توانسته‌اند نمادهای ایرانی را با رویکردی معاصر بازتولید کنند و به مخاطب امروز پیوند بزنند. 

اگر بخواهیم یک اثر سه‌ بعدی یا محیطی بتواند با مخاطب عام گفتگو کند، چه مؤلفه‌هایی از ایده تا فرم و نشانه‌های فرهنگی، باید در طراحی آن در نظر گرفته شود؟ 

برای اینکه یک اثر سه بعدی بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند، چند مؤلفه کلیدی ضروری است: ایده و مفهوم روشن، فرم و ساختار قابل درک و تجربه‌پذیر، توجه به زمینه فرهنگی، اجتماعی و مکانی و درجه مناسب از دعوت به تعامل. اثر موفق نتیجه «رابطه پویای هنرمند، مخاطب و محیط» است. 

یکی از آخرین آثار جانمایی شده شهری مجسمه‌ای است که «پیوند» نام دارد و ساخته محمدرضا یزدی است. شما از منظر یک هنرمند و کارشناس معاصر این اثر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ فرم، روایت یا انتخاب متریال آن چه نسبتی با فضا و مخاطب پیدا می‌کند؟ 

مجسمه «پیوند» در شهرک مهرگان از نظر مقیاس، ساختار و کیفیتِ حضور در فضا، یک مجسمه بزرگ‌مقیاس شهری است که قابلیت تبدیل‌شدن به نشانه‌ای مؤثر در منظر عمومی را دارد. هنگامی که از مقیاس شهری سخن می‌گوییم، مجموعه‌ای از ملاحظات فنی و میان‌رشته‌ای اهمیت پیدا می‌کنند: انتخاب متریال و پوشش سطح. مجسمه‌های فضای باز همواره در معرض باد، باران، رطوبت، برف و تابش شدید فرابنفش قرار دارند؛ بنابراین استفاده از متریال مقاوم، پوشش‌های ضدخوردگی، ضروری است. تحلیل بارهای سازه‌ای: وزن سازه، فشار باد، ارتعاشات ناشی از تردد شهری و حتی لرزش‌های زمین باید با دقت محاسبه شوند تا پایداری بلندمدت اثر تضمین گردد. فونداسیون و اتصال به زمین: پایداری مجسمه وابسته به طراحی صحیح فونداسیون، عمق کاشت سازه و سیستم اتصال ایمن است؛ مسأله‌ای که در پروژه‌های بزرگ‌مقیاس اهمیت حیاتی دارد. حمل، انتقال و نصب: قطعات حجیم باید در کارگاه یا کارخانه ساخته شوند و امکان حمل، جابه‌جایی و مونتاژ امن در محل نصب برای آن‌ها پیش‌بینی شود. ایمنی عمومی و مقاومت در برابر تخریب: آثار شهری باید در برابر تماس‌های ناخواسته، ضربه، تردد خودروها، و آسیب‌های احتمالی مقاوم باشند. استفاده از پوشش‌های ضدخش و ضدگرافیتی امکان ترمیم آسان‌تر را فراهم می‌کند. نگهداری درازمدت: انتخاب متریال بادوام و طراحی جزئیات دقیق باعث می‌شود نگهداری و حفظ کیفیت اثر در سال‌های آینده امکان‌پذیر باقی بماند. بنابراین، ساخت یک مجسمه در این ابعاد ذاتاً یک فعالیت چندرشته‌ای است. در سطح زیباشناختی، این اثر با ساختار ارگانیک و مکانیزم حرکتی خود تجربه‌ای چندلایه از مواجهه با حجم ایجاد می‌کند و میان انسان، طبیعت و تکنولوژی پلی، معنایی برقرار می‌سازد. «پیوند مهرگان» برای یک میدان طراحی شده و دلالت‌های فرهنگی آن مستقیماً به جشن مهرگان و مفهوم سپاسگزاری بازمی‌گردد. در عین حال، اثر واکنش‌گرا نیز هست؛ چرا که سازه با ریتم نور، زمان و شرایط محیطی در رفتاری پویا باز و بسته می‌شود و کیفیتی زنده، متغیر و زمان‌مند به فضا می‌بخشد. به نظر می‌رسد که این اثر هم از منظر فنی و هم از منظر مفهومی، ظرفیت گفتگو با فضای شهری امروز را دارد. 

اصولا مقایسه آثار با نمونه‌های شهری خارجی و حتی ایرانی یکی از راه‌های فهم بهتر جایگاه هنر سه بعدی است. این منظر چگونه اثر را تحلیل می‌کنید؟ 

این اثر با فرم ارگانیک و ساز و کار حرکتی خود، در پی ایجاد تمایز بصری و نوعی تعامل محیطی است؛ رویکردی که در مجسمه‌های شهری بین‌المللی نیز دیده می‌شود. برای مثال «Crown Fountain» اثر ژاومه پلنسا با تکیه بر «LED» و جریان آب، تعامل لحظه‌ای مردم را ایجاد می‌کند. با این حال اثر محمدرضا یزدی یک تفاوت مهم دارد؛ ریشه مفهومی آن در آیین مهرگان، فرهنگ ایرانی و روایت‌های بومی است. نمونه‌های بین‌المللی بیشتر به مفاهیم کلی انسان‌محور و تکنولوژیک اشاره دارند. این مقایسه نشان می‌دهد که هنر سه‌بعدی در ایران در حال حرکت از مرحله یادمانی/تزئینی به سمت آثاری مفهومی، فناورانه و معاصر است؛ آثاری که در عین جهانی‌شدن زبان بصری، هویت محلی را حفظ می‌کنند. 

با توجه به نگاه میان‌رشته‌ای شما، آینده هنرهای سه‌بعدی و آثار محیطی در ایران را چگونه می‌بینید؟ چه تغییراتی لازم است تا این آثار بیش از پیش بخشی از تجربه زیباشناختی شهروندان شوند؟ 

نسل جدید هنرمندان با مهارت‌های میان‌رشته‌ای و بهره‌گیری از تکنولوژی‌های نو، ظرفیت بالایی برای گسترش هنر محیطی دارند. تنوع فرهنگی و اقلیمی ایران نیز زمینه‌ای غنی برای الهام فراهم می‌کند. با این حال، پیشرفت پایدار نیازمند چند اصلاح اساسی است که عبارتند از؛   بهبود سیاست‌گذاری‌های فرهنگی، تقویت حمایت‌های مالی و ساختاری، گسترش آموزش تخصصی و ایجاد فرصت‌های بیشتر برای اجرای پروژه‌های شهری نیازمند اصلاحات. اگر این زیر ساخت‌ها تقویت شوند، آثار سه‌بعدی می‌توانند به جزء جدایی‌ناپذیر تجربه زیباشناختی شهروندان تبدیل شوند و نقش مؤثرتری در کیفیت زندگی شهری ایفا کنند.

با مرور موضوعات مطرح، آیا ناگفته‌ای باقی مانده است؟

خیر. بابت این گفتگو از شما و رسانه‌تان ممنونم.



انتهای پیام/

source

توسط irmusic4.ir