به گزارش خبرنگار میراث آریا، فریبا رحمانپور پژوهشگر اقتصادی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران در یادداشتی نوشته است: وقتی از صنایع دستی سخن میگوییم بیشتر نگاهها به «هنر» جلب میشود تا «اقتصاد» اما از زاویه اقتصاددان، صنایع دستی نه فقط یک حوزه فرهنگی بلکه یک «بخش اقتصادی» با زنجیره ارزش کامل است، بخشی که اگر به درستی سازماندهی شود میتواند همان نقشی را ایفا کند که کشاورزی صادراتی یا صنعت گردشگری در اقتصاد کشور دارند.
در ادبیات اقتصادی زنجیره ارزش یعنی پیوستگی مراحل تولید تا مصرف. در صنایع دستی این زنجیره از تأمین مواد اولیه شروع میشود در کارگاههای کوچک و خانوادگی ادامه پیدا میکند، با بستهبندی و برندینگ شکل میگیرد و در نهایت به بازار داخلی یا صادراتی ختم میشود. امروز مشکل اصلی ما نه کمبود ظرفیت تولید بلکه گسست میان این حلقهها است، گسستی که باعث میشود ارزش افزوده در همان ابتدا از دست برود.
برای مثال سفالگری یا قالیبافی هر دو ظرفیت جهانی دارند. اما نبود استانداردهای کیفی، ضعف در حملونقل و بازاریابی و چالشهای نظام بانکی و ارزی، این ظرفیت را در حد بازارهای محدود داخلی نگه داشته است. اقتصاد صنایع دستی به همان اندازه که «غنی» است پراکنده و کمانسجام هم هست.
از نگاه اقتصاد کلان اگر این بخش ساماندهی شود سه دستاورد مهم خواهد داشت:
۱- اشتغال پایدار در مقیاس خرد: بهویژه برای زنان، جوانان و روستاییان که در دیگر بخشهای اقتصادی فرصت کمتری دارند.
۲- تنوعبخشی به صادرات غیرنفتی: هر واحد صادرات صنایع دستی علاوه بر ارزآوری حامل پیام فرهنگی ایران است، چیزی که هیچ کالای صنعتی نمیتواند جایگزین آن شود.
۳- بهبود عدالت منطقهای: چون بخش مهمی از تولید در مناطق کمتر برخوردار اتفاق میافتد میتواند شکاف مرکز و پیرامون را کاهش دهد.
با این حال تحقق این ظرفیتها بدون اصلاح محیط اقتصادی ممکن نیست. صنایع دستی بیش از یارانه به نظام بانکی کارآمد، قوانین صادراتی شفاف، تسهیلات حملونقل و فناوریهای نوین نیاز دارد. بانکها و بازار سرمایه باید ابزارهایی طراحی کنند که با مقیاس کوچک تولیدکنندگان همخوانی داشته باشد.
گمرک و سازمانهای تجاری باید از پیچیدگیهای غیرضرور در تعهدات ارزی بکاهند و فضای کسبوکار باید از محدودیتهایی که کارگاههای کوچک را ناتوان میسازد رها شود. اقتصاد صنایع دستی یعنی تبدیل مهارتهای محلی به ارزش اقتصادی پایدار. این بخش اگرچه در ظاهر کوچک است، اما اثر ضربهگیر در اقتصاد ملی دارد. در شرایطی که صنایع بزرگ با تحریم یا بحرانهای جهانی آسیب میبینند صنایع دستی با تکیه بر بازارهای متنوع خرد و صادرات فرهنگی میتواند درآمد پایدار ایجاد کند.
نگاه اقتصاددان به صنایع دستی یک نکته روشن دارد، این بخش نه نیازمند شعار است و نه یارانههای کوتاهمدت، بلکه محتاج قواعد بازی شفاف و منصفانه است. اگر مقررات حملونقل اصلاح شود، اگر تعهدات ارزی متناسبسازی شود، اگر بیمه و مالیات هدفمند طراحی شود صنایع دستی میتواند خود راهش را پیدا کند. در جهانی که ارزشافزوده فرهنگی و هویتی روزبهروز اهمیت بیشتری مییابد صنایع دستی ایران میتواند نهتنها بخشی از اقتصاد غیرنفتی، بلکه یکی از ستونهای اقتصاد فرهنگی کشور باشد، به شرطی که آن را در قامت اقتصاد ببینیم، نه صرفاً هنر و نمایش.
انتهای پیام/
source