متن ترانه وصال علوی شیراز من
از چشم کوه گریه به راه افتاد
چیزی برای بستن سیلم نیست
دل گیرم از تمام خیابانها
شیراز من مطابق میلم نیست
این کوچه ها کنار تو باران داشت
وقتی که خیس نامه ی هم بودیم
رفتی که ختم کار دلم باشی؟
بیچاره ما ادامه ی هم بودیم
هی منتظر نشسته که برگردی
این کفش پابرهنه ی بیکارت
از ساعت همیشه ی دیوارت
تا ساعت شکسته ی دیدارت
source