متن ترانه وصال علوی رفیقان
بیتابی زمستان،از دوری بهار است
دل کندن از رفیقان،تقصیر روزگار است
آتش،گرفته ما را،می سوزد این بیابان
آه ندیده ی ما،دود دل قطار است
دلگیرم از
این آسمان
حتی اگر
بر این جانم ببارد
ای وای اگر
روزی غمت
دستش را از شانه ام بر ندارد
ما زین به پشت دنیا،او پشت کرده بر زین
این زندگی به هر حال ،از هر دو سر سوار است
دلگیرم از
این آسمان
حتی اگر
بر این جانم ببارد
ای وای اگر
روزی غمت
دستش را از شانه ام بر ندارد
source