یـاد یار٫مانده ازش یـادگار
بی خبرم از نگار٫تاب ندارم
آسمان٫اَبریه بی او دگر٫رفت و شدم جان
به سر٫خواب ندارم.
حسرت من بوده او٫با دل من رو به رو
شد دگـر آرزو٫هیچ ندارم
ماندنم٫بود به پایش غلط٫مانده
اَ قلبم فقط٫هیچ بَرا من.
(جهانم٫در آن چَشم زیبـای او بود٫من آنم
که عشقش برام آرزو مونـد٫همانم٫که بی او شدم
سر شکسته٫پُر از شوق پرواز ولی نیست و این
پَر شکسته.)
(جهانم٫در آن چَشم زیبـای او بود٫من آنم
که عشقش برام آرزو مونـد
همانم٫که بی او شدم
سر شکسته٫پُر از شوق پرواز ولی نیست و این
پَر شکسته.)
یک شب او را در خوابم دیدم
لبخندی روی نقابم دیدم
گفتم با خـود ببر این قلبـم را٫دلتنگی هایَت
عذابم میدن.
گفتم یا من را ببر یا تـو بمـان
از عشقت اندوهی مانده به جان
رفتی در خوابم سرگردانم٫بی تاب
از این غم بی پایانم.
(جهانم٫در آن چَشم زیبـای او بود٫من آنم
که عشقش برام آرزو مونـد٫همانم٫که بی او شدم
سر شکسته٫پُر از شوق پرواز ولی نیست و این
پَر شکسته.)
(جهانم٫در آن چَشم زیبـای او بود٫من آنم
که عشقش برام آرزو مونـد٫همانم٫که بی او شدم
سر شکسته٫پُر از شوق پرواز ولی نیست و این
پَر شکسته.)
source