متن ترانه علی رها قرص ماه

گفتم ز سوزه این عشق تابِ جِگر ندارم
گُفتا سخن نگه دار یار دِگر ندارم
گفتم شبانه روزم تاریک و بی فروغ است
گفتا به شب دُچارم فکر سحر ندارم
گفتم گذر کن از من آواره ام به دنیا
گفتا ز جان شیرین قصد سفر ندارم
گفتم تو قرص ماهی من شمع نیمه جانم
گفتا تورا نبینم نورِ قمر ندارم
گفتم که این همه چشم حسرت کشانِ رویت
گفتا به جز نگاهت شوقِ نظر ندارم
گفتم بهای این عشق بَر قیمتش نَیَرزد
گفتا که غیر این جِنس میل ضرر ندارم
گفتم که خشم طوفان پیچَد به ریشه هایت
گفتا تو باغبانی ترسِ خطر ندارم

source

توسط irmusic4.ir