متن ترانه محسن پیروی مادر

نگاهی که می‌رفت همه باورم بود
نفهمیدم اون فرصت آخرم بود
همه دنیا تو دست من بود و من
نفهمیدم اون دستای مادرم بود
جوونیتو دادی جوونی کنم
نمی دونی بی تو چقدر خسته ام
برای تو که عمر و‌ جون منی
بزرگم بشم باز همون بچه ام
دوریت آتیشم زد مادر
رو قلب من غم‌ زد مادر
وقتی که می‌رفتی دیدم
بارون نم نم زد مادر
هنوز شبا ، کنار قاب عکس تو میخوابم
همش صدات میکنم و نمی‌رسه جوابم
وقتی گره تو کارمه باز مثل بچگیام
میام کنار مهر و جا نماز تو میخوابم
بدون تو دلم نمیتونه دووم بیاره
من همه جونمو میدم ببینمت دوباره
مثل دیوونه ها یه گوشه می‌شینم شب و روز
میگم که مادر مرده از بس دیگه جون نداره

source

توسط irmusic4.ir