متن ترانه امیر امیری قله ی دور
دلم از کینه و نفرت پوسید
برس ای عشق به فریاد دلم
در دل کوه غرور بر سر قله ی دور
قلعه ای از فولاد قد کشیده سوی نور
دستی از این همه دست مردی از اینهمه مرد
فاتح قلعه نشد نه به تدبیر و نه زور
روح من آن کوه است دلم آن قلعه سخت
که ندارد به درون ترس و شکست
هر دم از جوشش خشم یا غم و کینه و مهر
میرود برج دلم دست به دست
آه ای عشق و امید ای فاتح فتح کن قلعه ی فولاد دلم
دلم از کینه و نفرت پوسید برس ای عشق به فریاد دلم
source