به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، در این جلسه، فیلم‌های‌ کوتاه «تاکسیدرمیست» به کارگردانی مشترک سوسن سلامت و بهزاد علوی، «کالبو» به کارگردانی سامان پهلوان، «بهش میگن منمنداس» به کارگردانی محمد معتمد، «اسکن» به کارگردانی علی رضاپور و فیلم کوتاه «فراموش‌شده» به کارگردانی عزیز شناوی از کشور تونس روی پرده رفت و در ادامه شاهین امین منتقد سینمایی همراه با آزاده جعفری به‌عنوان فیلمساز و میزبان برنامه با کارگردانان این آثار به گفت‌وگو نشستند.

پس از نمایش فیلم‌های کوتاه پنجمین جلسه از فصل ده پاتوق فیلم کوتاه، کتاب «نظریه مستقیم؛ تصاویر متحرک تجربی به مثابه ژانر اصلی»  توسط پونه ظفرنیا به مخاطبان معرفی شد. این کتاب نوشته ادوارد اس. اسمال و تیموتی دابلیو.جانسون و ترجمه روناک رنجی است. این کتاب که توسط انتشارات انجمن سینمای جوانان ایران و انتشارات جیکا به چاپ رسیده، تلاشی بدیعی برای اثبات چیزی رایج در فیلم و رسانه‌ها بوده و هست. این کتاب در هفت بخش به تصاویر متحرک تجربی به مثابه نظریه مستقیم تا تصاویر متحرک تجربی دیجیتال پرداخته است.

اجرای درست خمیرمایه‌های تکراری

سوسن سلامت، یکی از کارگردانان «تاکسیدرمیست»، در ابتدای نقد و بررسی این فیلم گفت: از همان ابتدا طراحی کاراکتر اصلی به گونه‌ای بود که بازیگر، شخصیتی چاق و شبیه لوون داشته باشد. بازی شاهو را پیش‌تر در فیلم «زالاوا» و سریال «از سرنوشت» دیده بودیم و به همین دلیل تصمیم گرفتیم او را برای این نقش انتخاب کنیم. در ابتدا تصور داشتیم کاراکتر بامزه‌تر باشد اما بازیگر اصرار داشت که نقش را جدی‌تر ایفا کند که اصرار درستی بود. همچنین سکانس پایانی قرار بود در کوره آجرپزی اتفاق بیفتد. ما طراح صحنه و لباس یا مدیر تولید نداشتیم و همه امور تولید را به‌تنهایی انجام دادیم.

بهزاد علوی، دیگر کارگردان فیلم نیز درباره ایده و روند تولید توضیح داد: این فیلم در ابتدا بر اساس یک ایده درباره مرد شکارچی شکل گرفت. از نسخه اولیه تنها شخصیت تاکسیدرمیست و گوزن باقی ماند. چون پیش‌تر در حوزه محیط زیست فعالیت کرده بودم، علاقه‌مند بودم فیلم بعدی را داستانی بسازم. اجرای سخت‌گیرانه نیاز به بودجه بیشتری داشت و ما واقف بودیم که سکانس پایانی از نظر اجرایی ضعف‌هایی دارد. با توجه به تک‌پرسوناژ بودن فیلم، تلاش کردیم با طراحی کات‌ها، ریتم اثر کند و مخاطب خسته نشود.

در ادامه نشست، شاهین امین، منتقد سینما، گفت: فیلم ایده‌ای با مایه کلاسیک و تکراری اما همچنان جذاب دارد. در واقع، نه اینکه ایده کاملاً تکراری باشد، بلکه خمیرمایه آن پیش‌تر وجود داشته و همچنان می‌تواند جذاب باشد. آنچه اهمیت دارد، شیوه روایت است که باید طبیعی جلوه کند تا برای مخاطب باورپذیر شود. با این حال، اثر به شدت به اجرا وابسته است و لازم است کارگردان در این بخش سخت‌گیری بیشتری داشته باشد، به‌ویژه اگر قصد پرداختن به لایه‌های فرامتنی وجود داشته باشد. تأکید بر اینکه هیچ دیالوگی در فیلم نباشد برایم قابل درک نبود. بازیگر انتخاب درستی بود، اما انتظار داشتم روایت روان‌تر پیش برود. در پایان نیز آنجا که شخصیت با یک دیوارچین یک‌متری مواجه می‌شود و آن اتفاق پایانی می‌افتد، برای مخاطب باورپذیر نیست و نیاز به نشانه‌ای بود تا پایان‌بندی بهتر منتقل شود. با وجود این، تا انتهای فیلم با آن مشکل جدی نداشتم و فیلم‌نامه هم ایراد بنیادی خاصی نداشت، هرچند نوشتن روندهای دقیق‌تر می‌توانست به اثر کمک کند.

روایت‌های متفاوت از ایده‌های یکسان

سامان پهلوان با اشاره به روند شکل‌گیری فیلم گفت: این فیلم را بر اساس دانش دو سال پیش خود ساختم؛ شاید امروز اگر دوباره آن را می‌ساختم، شکل دیگری پیدا می‌کرد. آن زمان ایده ذهنی من این بود که کاراکتر هرچند از محیط بیرون می‌رود، اما سنگینی دروغ همچنان با او همراه است. درباره موضوع دارو نیز باید بگویم بر اساس تجربه‌های شخصی و اتفاقاتی که در زندگی خودم رخ داده بود، از جمله تزریق اشتباه در بیمارستان‌ها، الهام گرفتم. البته کار من مستند نیست و روایت داستانی را انتخاب کردم.

سپس شاهین امین، منتقد سینما، درباره کیفیت اثر گفت: اجرای صحنه‌های بیمارستان و شخصیت بیمار در حد استانداری است که برای مخاطب باورپذیر جلوه می‌کند. این نشان می‌دهد کارگردان در اجرا مهارت دارد و خام‌دستانه عمل نکرده است. فیلم تا حدی وام‌دار سبک اصغر فرهادی است که به‌نظر من ایرادی ندارد، چراکه مهم‌ترین مسئله اجرای دقیق است. البته تنش درونی اثر می‌توانست پررنگ‌تر باشد.

او ادامه داد: هیچ اشکالی ندارد که فیلم‌ساز از بزرگان سینما الگو بگیرد یا حتی تقلید کند؛ در این اثر هم چنین رویکردی دیده می‌شود. با این حال، اصغر فرهادی آن‌قدر جزئیات را با ریتم تند می‌چیند که تنش ملموس می‌شود. این فیلم اولین تجربه کارگردان است و وقتی او توانسته تا این حد از بازیگرانش استفاده کند، اگر در فیلم‌نامه جزئیات بیشتری لحاظ می‌شد، ریتم و تنش فیلم پررنگ‌تر می‌شد. با وجود این، همین حالا هم اثری قابل دفاع است.

امین درباره روایت فیلم افزود: در اتفاق اول فیلم همه‌چیز قابل دفاع است، اما رویداد بعدی درست در لحظه‌ای که کاراکتر می‌خواهد حقیقت را بیان کند رخ می‌دهد و اندکی به ذوق مخاطب می‌زند. آفت فیلم‌سازی این است که فیلم‌ساز صرفاً تصمیم بگیرد فلان اتفاق بیفتد، بدون آن‌که روند روایت به‌درستی چیده شده باشد. با این حال، خروج شخصیت از بیمارستان و سکانس پایانی درست است، چراکه رنج و تعارض شخصیت را بیشتر نشان می‌دهد. ترجیح می‌دادم کاراکتر با رنج بیشتری مواجه شود تا تنش برای بیننده عمیق‌تر شود.

این منتقد در جمع‌بندی گفت: فیلم خوب یا بد نشانه‌اش این است که ما بعد از تماشا به آن فکر کنیم. کالبو فیلمی استاندارد و برای نخستین تجربه کارگردان اثری قابل دفاع است. باید به روایت افراد احترام گذاشت؛ چراکه در شرایط یکسان ممکن است واکنش‌ها متفاوت باشد. روایت پهلوان از جنس همین نگاه است؛ همان‌طور که در مواجهه با قتل شاید بسیاری به کلانتری مراجعه کنند، اما ممکن است یک نفر نرود، و این روایت همان یک نفر است.

در ادامه، آزاده جعفری کارشناس و میزبان نشست نیز درباره فیلم گفت: یک‌سری اتفاقات در فیلم پشت سر هم می‌آید که از نظر اجرا به اثر لطمه نمی‌زند. آنچه برای من جذاب بود این بود که فیلم نشان می‌دهد شخصیت اصلی منتظر خبر بارداری است و در زمان محدود توانسته‌اید روابطی بسازید که برای مخاطب جا بیفتد.

او افزود: فقط ترجیح می‌دادم فیلم پیش از سکانس پایانی به پایان برسد، چراکه تأثیرگذاری بیشتری پیدا می‌کرد.

پای ایده درست خود بایستید

محمد معتمد کارگردان فیلم کوتاه «بهش میگن ممنمنداس» با اشاره به روند شکل‌گیری فیلمنامه گفت: نسخه نهایی فیلم در واقع چهارمین نسخه از فیلمنامه است. در نسخه‌های اولیه، شوخی‌ها بیشتر بود، اما در نهایت تصمیم گرفتیم با ترکیبی از ژانرها پیش برویم. هرچند فیلم رگه‌هایی از طنز دارد، اما در اصل یک اثر هجوآمیز است و در قالب کمدی قرار نمی‌گیرد. در نگاه جشنواره‌ای، چون فیلم لحنی همراه با شوخی داشت، جدی گرفته نمی‌شد.

معتمد درباره ایده فیلم گفت: ایده اولیه متعلق به فیلمنامه دیگری درباره یک «هیچ‌هایکر» در جنوب بود که داستانی خشونت‌آمیز داشت، اما بعدها تصمیم گرفتیم در این اثر چهار فصل با ژانرهای تریلر، کمدی و فانتزی داشته باشیم. این اولین تجربه من در صحنه فیلمبرداری بود و مشکلات زیادی در اجرا وجود داشت، اما از ابتدا آگاهانه وارد انتخاب ژانر شدیم. باید توجه داشت که فیلم باید دیده شود تا امکان ساخت اثر بعدی فراهم شود.

در ادامه، شاهین امین بیان کرد: فیلم برای من جذاب بود؛ شخصیتی بامزه و اندکی ابله که یادآور بخشی از آثار برادران کوئن است. ایده اثر بسیار خوب بود و ای کاش می‌شد بیشتر با آن شوخی کرد. مهم‌ترین نکته این است که فیلم عبوس نیست و حال‌وهوای سرزنده‌ای دارد. در عین حال، اگر در فصل پایانی طنازی و رفت‌وآمد میان مرگ و زندگی پررنگ‌تر می‌شد، اثر جذاب‌تر می‌بود. به نظرم فیلم‌نامه سختی نوشته شده و کارگردان باید در ادامه مسیر جسارت بیشتری داشته باشد.

او ادامه داد: توصیه می‌کنم جشنواره‌ها یا سفارش‌های بیرونی را جدی نگیرید؛ اگر پای ایده درست خود بایستید، دیگران نیز با آن همراه می‌شوند.

این منتقد گفت: کاراکتر «ممنمنداس» و شخصیت پسر هر دو برخلاف قاعده رفتار می‌کنند و این منطق در جهان فیلم پذیرفتنی است. در مجموع، اثری که نمی‌خواهد عبوس باشد باید در همان فضای سرخوش و فانتزی پیش برود.

همچنین آزاده جعفری میزبان نشست اظهار داشت: در فیلم کوتاه کمتر به ژانر پرداخته می‌شود، اما این فیلم توانسته وارد ژانر شود. اثر از سینمای وحشت آغاز می‌کند، سپس تغییر لحن می‌دهد و به کمدی فانتزی می‌رسد. در ابتدا، فضای رئالیستی برقرار است اما با یک برش، کمدی و هجو به مخاطب ضربه وارد می‌کند. این دوگانگی میان واقعیت و خیال از ویژگی‌های برجسته فیلم است و می‌توان اثر را از این منظر نیز تحلیل کرد.

با توجه به شرایط و توانایی به ایده نزدیک شویم

علی‌ رضاپور کارگردان فیلم کوتاه«اسکن» در توضیح ایده اثر گفت: این ایده از یک کاروان که در زمان حضور آمریکایی ها در عراق به سمت کربلا می‌رفت الهام گرفته شد. آنچه ما به دنبال آن بودیم تا نمود پیدا کند شخصیت فرمانده زن آمریکایی است که وظیفه‌اش فراهم‌کردن شرایطی خاص برای سربازان آمریکایی است.

در ادامه، شاهین امین اظهار داشت: اینکه چنین اتفاقی در یک روایت سینمایی رخ بدهد، به لحاظ ایده قابل تصور است. حتی در شرایط واقعی وقتی یک نیروی متخاصم در کشوری هستند مردم آن کشور چنین وضعیتی را تجربه می‌کنند اما نکته مهم آن است که مخاطب باید بتواند این ایده را باور کند و باورپذیری تنها با اجرای درست محقق می‌شود. برای من این موضوع که در فیلم یک پایگاه آمریکایی نمایش داده می‌شود، غیرقابل باور بود. انتخاب هنروران و بازیگران در نقش سربازان نیز قانع‌کننده نبود، چرا که فیزیک آن‌ها ضعیف و نحیف نشان داده شده بود.

این منتقد ادامه داد: انتخاب بازیگر و فیزیک مناسب برای نقش‌ها در فیلم رعایت نشده و به همین دلیل باورپذیری از بین رفته است. این سخن به معنای کاهش جسارت فیلمساز نیست. آنچه در سینما اهمیت دارد تناسب میان توانایی مالی، امکانات و جسارت است. می‌توان حتی با یک فیلم دو نفره اثری بسیار جسورانه ساخت. نکته این است که باید پذیرفت چه محدودیت‌هایی وجود دارد و ایده‌ای متناسب با امکانات انتخاب کرد، تا به اصل ماجرا و خلاقیت اثر لطمه وارد نشود. جسارت واقعی آن است که کاستی‌ها پذیرفته شود و اثر بر اساس شرایط واقعی ساخته شود.

وی افزود: وقتی در اجرا نتوانیم ایده را به‌درستی پیاده کنیم، عملاً ایده را حیف کرده‌ایم. موضوع اصلی فیلم؛ تجاوز یا ایجاد حسی که باید منتقل شود؛ در اجرا شکل نگرفته است. اگر نمی‌توانیم ایده‌ای را به تصویر بکشیم، نباید به سراغ آن برویم. در شرایط جنگی حتی یک ایست بازرسی هم قواعد خاص خود را دارد و اگر نتوانیم این فضا را دقیق خلق کنیم، نباید وارد چنین حوزه‌ای شویم.

او ادامه داد: سبوعیتی که قرار است نمایش داده شود باید با اجرای سنگین و اثرگذار همراه باشد، تا مخاطب عمق فاجعه را ببیند، نه اینکه صرفاً برایش روایت شود. در واقع اثر سینمایی با روایت یک فرد یا شنیدن داستان از شخص دیگری متفاوت است.

آزاده جعفری نیز گفت: به نظر من هم ایده فیلم در اجرا به نتیجه نرسیده بود و به همین دلیل ارتباط برقرار کردن با کاراکترها بسیار دشوار بود.



انتهای پیام/

source

توسط irmusic4.ir