متن ترانه سالار عقیلی پناه

ای فاصله ای فاصله پشت سرت آه من است

هر چه که بد‌ گویم کم است می کُشی ام تو آخرش

بی عشق تو در به درم ، باران که می بارد غمم

غمِ همان کودکی است که گُم کرده مادرش

بیا بیا پناه من ، بیا که انتطار من

گرفته جانم را دگر

تویی تمام آرزو ، از تو رسیدم به جنون

مرا به رویاها ببر

این قائله جز دیدنت ختم به خیر نمی شود

مرا تو‌ ناامید مکن این دل آواره می شود

آتشی در جان‌ من‌ است خاموش نمی شود مگر

بنشینی در مقابلم دیگر مگویی از سفر

بیا بیا پناه من ، بیا که انتطار من

گرفته جانم را دگر

تویی تمام آرزو ، از تو رسیدم به جنون

مرا به رویاها ببر

source

توسط irmusic4.ir