صنعت گردشگری در بسیاری از کشورها، نهتنها بهعنوان یک بخش اقتصادی، بلکه بهمثابه ابزاری برای تثبیت جایگاه بینالمللی، بازنمایی فرهنگی و تقویت سرمایه اجتماعی بینالمللی شناخته میشود. در ایران نیز، گردشگری سالهاست یکی از ظرفیتهای مغفولمانده برای تقویت چهره ملی در سطح جهانی است؛ ظرفیتی که در سایه بحرانهای امنیتی، جنگهای منطقهای و تحریمهای سیاسی، آسیبهای جدی دیده است. با این حال، بررسیهای آماری و مقایسهای نشان میدهد که تصویر ایران در عرصه جهانی، بهویژه در حوزه گردشگری، بسیار دورتر از واقعیتهای میدانی است.
بر پایهی گزارش «شاخص جهانی صلح» در سال ۲۰۲۴، ایران در بسیاری از شاخصهای امنیت داخلی، پایینتر از ترکیه، عربستان سعودی، مصر و حتی فرانسه قرار دارد. همچنین «نقشه جهانی ریسک سفر» منتشرشده توسط شرکت International SOS، بخش زیادی از ایران را در رده کشورهایی با ریسک متوسط تا پایین برای سفر قرار داده است. این دادهها بهروشنی بیانگر آناند که تصویر ناامن ایران در ذهن مخاطب جهانی، نه محصول تجربه زیسته، بلکه نتیجهی بازنماییهای رسانهای، روایتهای امنیتمحور و فقدان روایتسازی مؤثر از سوی خود کشور است.
در دوران پساجنگ، کشورهایی که توانستهاند صنعت گردشگری خود را احیا کنند، اغلب از سه مسیر بهطور همزمان بهره بردهاند: بازروایت تصویر ملی از طریق رسانههای بینالمللی و مستقل، استفاده از دیپلماسی فرهنگی در چارچوب سیاست خارجی، و تقویت روایتهای انسانی و تجربهمحور توسط گردشگران واقعی. ایران نیز برای بازسازی چهره بینالمللی خود بهعنوان مقصدی فرهنگی، تاریخی و ایمن، نیازمند اتخاذ چنین راهبردهایی است؛ نه در قالب اقدامات تبلیغاتی کوتاهمدت، بلکه از طریق برنامهریزی راهبردی، روایتمحور و چندبخشی.
نخستین گام در این مسیر، عبور از کلیشههای رسمی و روایتهای یکسویه در معرفی کشور است. تجربه کشورهای پسابحران نشان داده که مردم جهان، بیش از آنکه به بیانیههای دولتی یا فیلمهای تبلیغاتی توجه کنند، به تجربههای واقعی گردشگران، سفرنامههای شخصی، و روایتهای عینی اعتماد دارند. از اینرو، بسترسازی برای انتشار روایتهای مثبت، طبیعی و معتبر از سفر به ایران، از طریق پلتفرمهای تعاملی، شبکههای اجتماعی، بلاگرها و خبرنگاران تخصصی گردشگری، ضروری است. نهفقط برای مخاطبان بینالمللی، بلکه برای جامعه داخلی که اعتماد آن نیز در شرایط بحران تضعیف میشود.
همزمان، سیاست خارجی ایران نیازمند رویکردی فعالتر در حوزه دیپلماسی گردشگری است. سفارتخانهها، رایزنیهای فرهنگی و مراکز ایرانشناسی، میتوانند نقش محوری در روایتسازی فرهنگی ایفا کنند، بهشرط آنکه نگاه آنها صرفاً معطوف به فعالیتهای بروشوری و نمایشگاهی نباشد. برگزاری تورهای آشنایی برای فعالان رسانهای و گردشگری، ارائه محتواهای چندرسانهای هدفمند، و ایجاد فضاهای دیجیتال با دسترسی آسان و چندزبانه از سوی نهادهای دیپلماتیک، بهمراتب اثربخشتر از همایشهای رسمی و تبلیغات کلیشهای خواهد بود.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت، توجه به تفاوتهای فرهنگی و ذائقههای منطقهای در بازنمایی ایران است. مخاطب آسیای شرقی با نگاه معنویتگرا و طبیعتمحور به ایران جذب میشود، در حالیکه مخاطب اروپایی بیشتر به تاریخ، میراث فرهنگی و تجربههای شخصی علاقهمند است. برند ملی گردشگری ایران تنها در صورتی موفق خواهد بود که از رویکرد یکسانسازی پرهیز کرده و بر اساس «تنوع مخاطب» و «چندگانگی روایت»، هویت گردشگری خود را بازسازی کند.
در این مسیر، نقش رسانههای داخلی نیز قابل چشمپوشی نیست. تغییر لحن رسانهها در زمان بحران، از حالت انفعالی یا تدافعی به رویکردی فعال، واقعگرا و امیدبخش میتواند هم افکار عمومی داخلی را مدیریت کند و هم زمینهی اثرگذاری در رسانههای بینالمللی را فراهم آورد. برای این منظور، تقویت آموزش در حوزه «ارتباطات بحران»، «داستانپردازی گردشگری» و «سواد روایت» برای خبرنگاران و فعالان حوزه میراث فرهنگی، از اولویتهاست.
نهایتاً، جامعه محلی بهعنوان بزرگترین سرمایه اجتماعی صنعت گردشگری باید دیده شود. در شرایطی که گردشگران خارجی مردد هستند، ترویج گردشگری داخلی و محلی، معرفی مقاصد کمترشناختهشده و تقویت روحیه میزبانی در مناطق امن، میتواند ضمن حفظ چرخه گردشگری، تجربهای مثبت برای بازدیدکنندگان داخلی رقم بزند که خود به گسترش روایتهای اعتمادساز کمک میکند.
بازسازی تصویر ایران بهعنوان کشوری تاریخی، ایمن، مهماننواز و پرجاذبه، نیازمند همافزایی میان روایتسازان حرفهای، وزارتخانه و دیپلماتها، جوامع محلی و رسانههاست.
تنها در چنین بستری است که میتوان بهتدریج بر بحران تصویر غلبه کرد و ایران را در نقشه جهانی گردشگری، نه بهعنوان کشوری درگیر جنگ، بلکه بهعنوان مقصدی الهامبخش، امن و چندلایه بازتعریف کرد.
شراره عبدالحسین زاده، پژوهشگر علومسیاسی
انتهای پیام/
source