متن ترانه محسن اونیکزی در هوایت
خوشا آن عاشقی که یارش در براست
خوشا آن منتظر که چشم بر دراست
خوشا آن لحظهای که آید از سفر
بیا باد صبا دگر غم را ببر
اگر روزی پی دلم گشتی بگو
سراغ عشق را تو از قلبت بجو
مرا در سینهات به زندانی ببر
بیا بر شانههای من بگذار سر
نخواهم که بی تو باشم دمی
همه آدمند و تو مرحمی
تو آنی که آیم به سویَت
بی قرار است دلم، در هوایت
تویی آنچه میخواهم از زندگی
بیا تا که بار بندد این خستگی
بیا تا رود این پریشانی
تو جان منی، خود که میدانی
اگر تو نباشی دلم بی قرار است
که لبخند و شادی به حال فرار است
اگر تو نباشی نفس بی تو تنگ است
بدونت یه شهرم که دائم به جنگ است
source