متن ترانه محمد قضات آرزوی من
آرزوی من
ای قرار رفته از دست
منم همان که دل بست
بگو که خاطرت هست
من منم که دور و دلگیر
نشسته ام که تقدیر
تورا بگیرد از من رسیده روز رفتن
کاش میشد برود فکر تو از زندگیم
بی خیالی دلت خورده به دیوانگیم
نباید بهانه میگرفتم
زمان بی تو بودم که شاید
نفهمی از جنونم
چه کرده بی تو با من خیالت
بگو به خندهایت
نرفته از سر من هوایت
شبیه ارزوی من روبروی من
نشستی و شبیه بغض در گلوی من شکستی ای عشق
چگونه دل نبستی ای عشق
تو دلیل گریه ی بی امان من شبیه یک پرنده
از اسمان من گذشتی ای عشق
دوباره بر نگشتی ای عشق
source