متن ترانه محسن صفری برهوت عشق

نه تقدیر پیش رو بود

نه بدست سرنوشت

این جدایی سهم من شد

تو این برهوت عشق

یک شب تو خلوت تنهاییام

کنار خاطرات تو پرسه میزدم

پرسیدم از این لحظه های سرد و تلخ

کجای این مسیر به دلخوشی گذشت

وقتی که عاشق میشدم

پرسیدم از این لحظه ها

که انتهای شهر کجاست

گفتن ته افسانه ها

باور نکرد وجود من

که این خیال باطله

تو انتهای این مسیر

سکوت بی نهایت

تو رفتیو این روزگار

شد رنج کهنه تو دلم

عقربه ها پوسیدن

چرخدنده ها که خرد شدن

زمان دیگه معنا نداشت

بدونه تو برای من

این شهر بی طلوع تو

شد انتهای راه من

نه تقدیر پیش رو بود

نه بدست سرنوشت

این جدایی سهم من شد

تو این برهوت عشق

یک شب تو خلوت تنهاییام

کنار خاطرات تو پرسه میزدم

پرسیدم از این لحظه های سرد و تلخ

کجای این مسیر به دلخوشی گذشت

source

توسط irmusic4.ir