به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از والچر، فیلم «مسترمایند» ساخته کلی رایکارد یکی از آخرین فیلمهایی است که در جشنواره کن ۲۰۲۵ به نمایش درآمد. این فیلم بازیگری را با خود دارد که از مرزهای جذابیت فراتر رفته است.
شخصیت اصلی فیلم جیمز بلین مونی – یک پدر، همسر و دزد مشتاق آثار هنری، توانسته است به نسبت بدون هیچ چالشی به بزرگسالی برسد. چطور چنین چیزی ممکن است؟ بیشتر به این دلیل که جاش اوکانر در جذابترین حالت خود؛ بدون اصلاح، نیاز به دوش گرفتن و به طرز عجیبی مقاومتناپذیر در این فیلم ظاهر شده است. این ظاهر که اوکانر در مجموعه فیلمهای اخیرش ارائه کرده، در فیلم «عقل کل» یا «مسترمایند» به کمال رسیده و او در این فیلم به طرزی عالی از آن استفاده میکند.
حالت او، حالتی از التماس و بخشش، با بدنی قوز کرده، نگاهی از پایین به بالا با سری خم شده به پایین، تصویرگر کسی است که میداند باید متاسف باشد اما انتظار دارد قسر در برود. اغلب اوقات، حق با او است اما فیلم «مغز متفکر» زمانی را دربرمیگیرد که زمان از راه رسیدن عواقب کار است.
این فیلم، برداشت کلی رایکارد، کارگردان مولف را از یک سرقت نشان میدهد، اما سبک واقعی رایکارد در همه فیلمهایش این است که از هیچ یک از ریتمهای معمول ژانر پیروی نمیکند و به جای آن ماموریت او از همان اوایل فیلم اتفاق میافتد. بقیه زمان فیلم به پیامدهای جرم اختصاص دارد، زمانی که همه چیز شروع به آشکار شدن میکند تا جیمز را نیز با خود ببرد.
مانند بسیاری از آثار رایکارد، هنگام تماشای «عقل کل»، حس فروتنی فیلم همه چیز را ساده میکند، اما پس از مدتی که فیلم در ذهنتان جا بیفتد، آن وقت است که متوجه میشوید همه چیز چقدر درخشان است. فیلمهای او لحظه به لحظه چنان در لحظه و بیپروا حضور دارند، که انگار واقعهای خودجوش در حال شکلگیری است، و درک دست از جزئیات و ساختار آنها، تازه پس از مدتی و با نگاه به گذشته ممکن میشود.
در این فیلم، چیزی که مدام به آن برمیگردیم، راههای چه بزرگ و چه کوچکی است که جیمز به جای حضور واقعی در زندگیاش، با آنها بر آن سایه میافکند. او یک نجار است و به مهارت خود بسیار افتخار میکند، هرچند به نظر نمیرسد کار زیادی داشته باشد. وقتی پدرش (بیل کمپ) سر میز شام درباره میزان کار یکی دیگر از نجارهای شهر با او بحث میکند، جیمز رقیبش را برای این که مجبور است بخش زیادی از روزش را به حساب و کتاب و برنامهریزی اختصاص دهد، مسخره میکند و آن را «روشی احمقانه برای گذراندن وقت» میخواند. جیمز با تری (آلانا هایم) ازدواج کرده و آنها ۲ فرزند پسر دارند، اما به نظر نمیرسد که او کاملاً درک کرده باشد که مراقبت از آنها به چه معناست. او برای پول به مادرش (هوپ دیویس) مراجعه میکند و دروغهای غیرقابل تحملی درباره نیاز به تجهیزات و لوازم برای ساخت چیزهایی که اصلا وجود ندارد، میگوید. سال ۱۹۷۰ است، جنگ ویتنام در جریان است و تظاهرکنندگان در خیابانها تجمع میکنند و او حتی به سختی متوجه این موضوع هم است.
جیمز نابغه خلافکاری نیست، اما آنقدر باهوش است که خودش را به دردسر جدی بیندازد. هدف او، به دلایلی که بعداً فاش میشود، سرقت مجموعهای از آثار انتزاعی یک نقاش کمتر شناختهشده آمریکایی است که در موزه شهر جای دارند. از همان صحنههای ابتدایی جیمز در موزه مراقب نگهبان خوابیده در گالری است و نحوه نصب اثر هنری به دیوار را بررسی میکند. دزدی برای جیمز آسان و هیجانانگیز به نظر میرسد و اینجاست که رایکارد موسیقی جاز را در زیر صحنههایی که ابتدا مناسب و سپس به طور فزایندهای نامناسب به نظر میرسند، جای میدهد. اما چیزهای زیادی هست که جیمز نمیداند و وقتی او و همدستانش، گای (الی گلب) و رونی (جاویون آلن)، واقعاً به این اثر هنری دست مییابند، تازه باید در مدت کوتاهی از همه آنها سر دربیاورد. یک کلاهبردار باتجربهتر هنگام سرقت به او میگوید: «صادقانه بگم، فکر نمیکنم به همه چی فکر کرده باشی»!
«عقل کل» با رنگهایی شکل گرفته که همه زمینی و پاییزی هستند؛ از ژاکتهای جیمز گرفته تا نقاشیهایی که میدزدد، که حتی عنوان یکی از آنها «زرد آبی سبز قهوهای» است. تصاویر فیلم یک پالت رنگی خاموش است که باعث میشود فیلم این حس را القا کند که در پایان همه چیز همان طور اتفاق میافتد، که حدس میزنی و پایان سال، پایان دهه ۶۰ و پایان زندگی جیمز آن طور که او میشناخت … .
اوکانر چنان ماهرانه حال و هوای رشد متوقفشده جیمز را به نمایش میگذارد که باید گفت بهترین بازیاش تا به امروز را رقم زده است. وقتی او به دوستان قدیمیاش، فرد (با بازی جان ماگارو، بازیگر همیشگی رایکارد) و ماد (گبی هافمن) پناه میبرد، او را از دریچه چشمان آنها میبینیم و ناگهان همه چیز به طرز غیرقابل تحملی غمانگیز میشود. برای فرد، جیمز یادآور حماقت جوانی است، اما برای ماد، او کسی است که هرگز نفهمیده لازمه داشتن ارتباط با دیگران، دادن و گرفتن است. حتی در حال فرار، جیمز نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و هنوز منتظر است تا دنیا فرصتی را که شایستهاش است برایش فراهم کند.
source