چقدر من این روزا خستم
یه قلک کناره دستم
زبونم چقدر تلخه
تکون نمیخوره فکم
صبرم داره تموم میشه تو این اتاق
از این قفس نمیشه جدا شد
میخوام بشکونم این یه تیکه سفالو
بابابزرگ ببخش که این هدیه شد داغون
میکنم آدامس خرسیمو باد
میکنم آدامس خرسیمو باد
میکنم آدامس خرسیمو باد
عطرش بپیچه تو کوچه ها
تو قلک من یه هزاری سبزه
که باس بشاشی به عکسش
چونکه یه سال دیگه ارزش
نداره، پس قراره ،برم مغازه
اونکه چهل سال کردم جمعش
کنم سه ثانیه خرجش
بعدش
وقتی که دادم پول رو بقاله
بگم بجای این سقز بده صورتی رنگ باشه
یه آدامس که عطرش مث سوسن و شقایق
گوشه ی لپ من کوچه رو برداره
بوش همجا پخشو همه نگاها به منه
وقتی که زدم یه ضرب من،
یه عکس برگردونه تار
با یه تف من به دستم ،
دلم نبودش شاد
تا اینو من بخرمو سهمم
بشه از یه قلک، یه لبخند
که نشوندم به لبم الان
طعمش شیرینه برام
عطرش میپیچه هوا
نگاه برق دندونام
زده تو چشه جهان
آسمونو نگاه کن
منو بالای ابرا
میکنم آدامس خرسیمو باد
میکنم آدامس خرسیمو باد
میکنم آدامس خرسیمو باد
عطرش بپیچه تو کوچه ها
آدامسمو باد میکنم
باهاش پرواز میکنم
میرسم به آرزو هام
باهاش توی آسمونم
میکنم آدامس خرسیمو باد
میکنم آدامس خرسیمو باد
میکنم آدامس خرسیمو باد
عطرش بپیچه تو کوچه ها
آدامس خرسی
آدامس خرسی
آدامس خرسیه …
source