محمد احسان مفیدیکیا مستندساز و منتقد در یادداشتی درباره مستند «فرزانه فروتن ایران مدار ما» نوشت: از مستندساز اصرار و از افشار انکار، نمیخواهد که نمیخواهد. از اینکه در قاب قرار بگیرد خوشش نمیآید. به قول خودش «من فیلمی نیستم». تلاش مستندساز برای اقناع او که جلوی دوربین بیاید و از خودش بگوید، تبدیل به بخش از مستند شده که بیانگر روحیه سرسخت اوست.
متن مستند، تماماً نوشتههای افشار است. متنهایی گرم و شنیدنی که به فراخور پلان و سکانسها به خوبی انتخاب و نوعی فیلمگفتار خودنوشت او بر مستندش شده است. نوشتههایی که با عنوان «این دفتر بیمعنی» از خاطرات کودکی و نوجوانی نوشته است.
عکسهایی که ایرج افشار در طول دوران حیات خود گرفته، از عناصر بصری این مستند است. عکسهایی که به اندازه پژوهشهای دیگرش، ارزش هنری و هم اطلاعات تاریخی دارد. عکسهایی از سوژههایی که شاید این تنها نسخه تصویری از ایشان باشد، یا بناهایی که دیگر به این شکل که در عکسهای افشار بودهاند نیستند، یا حتی از بن ویران شدهاند. این به ویژه در مورد یزد، زادگاه او، صدق بیشتری دارد. افشار عکسهایش را دوست دارد و برایش مهم است که بدانند اینها عکسهایی است که او گرفته.
لابهلای صحبتهایش، در جملاتی کوتاه، کسانی مثل کیوانی، بجنوردی، تکمیل همایون، انوار و دیگران از استاد میگویند. جملاتی که راوی خدمات شایانی است که ایرج افشار به فرهنگ و تاریخ این مملکت داشته. سامانی که به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران داد، پایهگذاری کنگره ایرانشناسی، تصحیحهایی که بر نسخ خطی زد و دیگر خدمات او هر کدام حاصل یک عمر است. مستندساز به جز ایرانیان سراغ ایرانشناسان غیرایرانی هم رفته و درمییابی که آنها هم وامدار ایرج افشار بودهاند، آنقدر که کارلو چارتی بگوید: «ایرج افشار برای ایرانشناسان اروپا، مثل شمس برای مولانا بود»
آرشیوهایی که در مستند گنجانده شده، ارزش چندین بار دیدن دارند، پرویز ناتل خانلری، مهدوی دامغانی، سید جعفر شهیدی و اساتید دیگری که هر کدام از پایههای فرهنگ و تاریخ ایران معاصرند درباره ارزش پژوهش میگویند و این همه را افشار گرد هم آورده است تا در کنگرهها حول احوال ایران و ایرانیان به تضارب آرا بپردازند.
اندک کار گرافیکی که روی دستنوشتهها و عکسهای او انجام شده، نمک کار است. همین اندک هم به جا و سنگین استفاده شده تا به سیاق اصلی اثر بیاید.
در کل مستندی که میرهاشمی ساخته آنقدر که باید وزین و استوار است که به استاد بیاید، هرچند سبک شخصی مستندساز در پردازش تصاویر و چینش آرشیوها باعث شده تا دستخطش به خوبی پیدا باشد، به ویژه کاربرد راشهایی که گویی ما نباید آنها را میدیدم، مثلاً از تندیها و پس زدنهای افشار، یا تلفنی که به اشتباه خانه او را گرفته است، اما این به قدری نیست که احساس بیرونزدگی و تصنع کند و تماشاگر را بیازارد.
ایرج افشار، وجودی که از ناآرامترینهای روزگار خود بود، به قول شفیعی کدکنی، فرزانه فروتن ایران مدار ما، ایرانشناس نامی و یگانه دوران، سر آخر تن به این داد که سوژه مستند پرتره بلند سید جواد میرهاشمی باشد. مستندی که خود مثل یک مجله پژوهشی مفصل است. همانقدر پرمطلب و خواندنی. بیش باد از این دست آثار هنری.
«فرزانه فروتن ایران مدار ما» (تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی) ساخته سیدجواد میرهاشمی در فیلیمو عرضه شده و قابل تماشاست.
انتهای پیام/
source