روزبه کردونی، مشاور وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی و امور بینالملل وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در یادداشتی نوشت: صبح روز سهشنبه، دوم اردیبهشت ۱۴۰۴، در جلسه شورای راهبردی وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، دکتر صالحیامیری از سفرهای نوروزی و فرآیندهای منتهی به انتخاب شهرهایی چون اصفهان بهعنوان میزبان نشست جهانی گردشگری ۲۰۲۶، تهران بهعنوان میزبان نخستین مجمع جهانی گردشگری شهری و یزد بهعنوان شهر جهانی زیورآلات سنتی سخن گفت.
او همچنین روایتی از نشست و گفتوگو با دستاندرکاران برگزاری جشنواره «کوچه» در اسفندماه ۱۴۰۳ بیان کرد؛ جشنوارهای که کوچهها را به روایتگر خاطرات، شادی و امید بدل کرده است.
پس از پایان جلسه، برای انجام آزمایشی به بیمارستان پارس رفتم. متصدی بخش، مردی خوشبرخورد از خرمآباد بود که با اشتیاق از قلعه فلکالافلاک میگفت؛ از زیباییاش و از آرزوی مردم برای ثبت جهانی آن. همکارش که اتفاقاً همشهریام از اهواز بود، همزمان خاطراتی از نوروز و زیباییهای کارون امسال را به زبان میآورد.
دو روایت از دو سوی ایران که در لحظهای کوتاه، تصویر بزرگتری از پیوندهای فرهنگی، زیباییهای طبیعی و همبستگی ملی ترسیم میکردند. همه اینها یادداشت «ایران تنها کشور نفت نیست» از دکتر اسلامی ندوشن را در ذهنم زنده کرد؛ نوشتهای که سالها پیش خوانده بودم و در ذهنم رسوب کرده است. او ایران را نه صرفاً بهمثابه مرزی جغرافیایی، بلکه بهمثابه فرهنگی انسانی، تاریخساز و تمدنآفرین تعریف میکرد.
سال ۱۳۷۵، زمانی که برای تحصیل در رشته شیمی وارد دانشگاه شیراز شدم و در منزل خواهرم در چهارراه زند ساکن بودم (خواهر عزیزی که در سال ۱۳۹۲ از دنیای خاکی وداع گفت و اندوهی ابدی بر دل ما نهاد)، کتابهای دکتر ندوشن یکی از تسکیندهندهترین همراهان دوران دوری از زادگاهم اهواز بودند. یکی از همین کتابها «ایران را یاد نبریم» بود که بخشی از آن، مقاله «ایران تنها کشور نفت نیست» بود که در سال ۱۳۳۸ منتشر شده بود.
دکتر ندوشن باور داشت که تعصب، پوششی است بر کمبودها؛ نوعی واکنش به احساس محرومیت. و چه واقعیت ژرفی است این سخن. تعصب، مانعی اساسی برای صلح، توسعه و همزیستی است. در دورانی که بیش از هر زمان دیگر نیازمند ساختن پلهای تفاهم هستیم، بازگشت به این آموزهها، نه صرفاً از سر نوستالژی، بلکه برای ساختن فردا ضروری است.
لخ والسا، برنده نوبل صلح و رهبر جنبش همبستگی لهستان، گفته بود: «ما همه فرزندان تفاهم هستیم.» و چه جملهای متناسب با حال و روز ماست. او همچنین هشدار میدهد که «غیرقابلقبول است که جوانان را وادار کنند دروغین زندگی کنند»، و تأکید میکند که سرنوشت کشورها در گرو صداقت، گفتوگو و پذیرش تنوع است.
واقعیت این است که روح صلحآفرین، انساندوست، زیبا، متنوع، متکثر، معنوی و خلاق که در نوروز، این آیین انسانی-ایرانی متبلور است و در گوشهوکنار اقلیم زیبای ایران دیده میشود، آیینهای است که در آن میتوان بازتاب فرهنگ غنی، رواداری تمدنی و امید به آینده را دید.
رویدادهای فرهنگی، ملی و بینالمللی در ایران، سرمایه ایران بزرگ ما هستند؛ فرصتی برای تجدید عهد با حقیقت، با زیبایی، با گفتوگو. فرصتی برای آشتی درونی با خود، با دیگری و با گذشته و آیندهای که به هم پیوستهاند.
اگر ایران را تنها یک کشور نبینیم و آن را بهعنوان یک ایده، یک فرهنگ زنده، یک جریان تمدنی پویا و انسانی ببینیم، شاید بتوانیم مسیر متفاوتی برای صلح و توسعه بگشاییم.
بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت؛ که قرنها پیش، سعدی سروده است و بر روح و جان اهالی ایران نشسته است.
در روزگاری که جهان از تنش و گسستها رنج میبرد، ایران با همه پیچیدگیها و تنوعهایش، میتواند به الگویی برای همزیستی و تفاهم بدل شود؛ اگر بتوانیم از تعصب عبور کنیم و به آن روح بزرگداشت تنوع، آن روح زیستپذیر، خلاق و انسانی که در تار و پود این سرزمین تنیده شده، بازگردیم.
انتهای پیام/
source