متن ترانه پیمان بیات قاب عکس

یک لحظه لبخندی زد و مهرش به قلب من نشست

دل کنده بودم غیر او ، ازهرچه بودوهرچه هست

مست از شراب جان او ، خانه ی من میکده بود

چشم خمارش ساقیِ ، هرشب این می زده بود

غرق نگاهی مانده ام ، در قاب عکس روبرو

یک روز می‌کشد مرا ، این خانه ی بدون او

به هیچ طنینی جان من ، زنده نمی‌شود دگر

این شب ماتم زده ام ، سحر نمی شود دگر

چون قطره ای پر آرزو ، راهی شدم در دل رود

عمق نگاهش وعده ی ، دریا به قلبم داده بود

میرفت و پشتش قلب من ،صدپاره میشد هر قدم

میرفت و میمردم ز غم ، میرفت و دم نمیزدم

غرق نگاهی مانده ام ، در قاب عکس روبرو

یک روز می‌کشد مرا ، این خانه ی بدون او

به هیچ طنینی جان من ، زنده نمی‌شود دگر

این شب ماتم زده ام ، سحر نمی شود دگر

source

توسط irmusic4.ir