متن ترانه کیان سعیدی حافظا

از تاب آتش مِی بر گِرد عارضش خوی

چون قطره‌های شبنم بر برگ گل چکیده

لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابک

رویی لطیف زیبا چشمی خوش کشیده

یاقوت جان‌ فزایش از آب لطف زاده

شمشاد خوش‌ خرامش در ناز پروریده

زنهار تا توانی اهل نظر میآزار

دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده

تا کی کِشم عتیبت از چشم دل‌ فریبت

روزی کرشمه‌ای کن ای یار برگزیده

گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ

بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده

بس شکر بازگویم در بندگیِ خواجه

گر اوفتد به دستم آن میوهٔ رسیده

زنهار تا توانی اهل نظر میآزار

دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده

تا کی کِشم عتیبت از چشم دل‌ فریبت

روزی کرشمه‌ای کن ای یار برگزیده

زنهار تا توانی اهل نظر میآزار

دنیا وفا ندارد ای نور هردو دیده

زنهار تا توانی اهل نظر میآزار

دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده

تا کی کِشم عتیبت از چشم دل‌فریبت

روزی کرشمه‌ای کن ای یار برگزیده

زنهار یار یار ما شنيديم و حافظ گفت

حافظ گفت ما شنيديم

source

توسط irmusic4.ir