متن آهنگ زنها میثم اکبری
داس برساقه گندم زدی و بی خبری
آهِ یک مزرعه در پشتِ سرت راه افتاد
من همان نامه نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد
بغضِ من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره ای تار ندارم در یاد
زنها زمستانند و چترند و بارانند
وقتی که غمگینند آواز میخوانند
داشتم خواب شفایی ابدی میدیدم
که تو از راه رسیدی مرضِ مادر زاد
هر چه فریاد زدم کوه جوابم میکرد
غار در کوه چه باشد دهنی بی فریاد
سرِ گیسویِ تو در مشتِ گره خوردهٔ باد
خبر از خانهٔ ویران شده در من میداد
دانلود آهنگ جدید میثم اکبری زنها با لینک مستقیم
source