ارمغان بهداروند_ خلق جامعۀ جزیره‌ای و احضار الگو‌های جمعیتی این جامعه بر صحنه تئاتر، ناظر بر مسئولیت تئاتر در کالبدشکافی خودزیستی‌ها و تشریح وضعیت هم‌زیستی‌هاست. گفتمان تئاتر نفوذ در ابتلائات و اختلالات فردی و جمعی است. در این احضار‌ها و اظهارهاست که هم بیماری‌ها و هم پیشنهاد‌های درمانی طرح می‌گردد.

در آشفته‌روزگار ما که به وضوح با تعطیلی فضیلت‌ها و تخلیه مفاهیم مواجهیم، این مسئولیت مدنی تئاتر، کارکرد موثرتری از هر زمان دیگر پیدا می‌کند و وجه ویراستاری فردی و جمعی آن ضرورت می‌یابد. نمایش اشتراکی اثر «مرتضی شاکرم»، پرترۀ بی‌روتوش آدم‌هایی‌ست که با سرگشتگی مُرکّب و آشفتگی مضاعف، زیست ترسناک انسان عصر خویش را یادآوری می‌کند. روشن‌ترین مشخصۀ آدم‌های زیستۀ این نمایش، «تسلیم» است.

تسلیمی که نه یک تصمیم بلکه ناخواسته زادۀ فقدان‌هاست. صحنۀ نمایش اشتراکی، رونوشتی خوانا از جغرافیای زیستی مخاطب است و همین توارد به قرابت صحنه و مخاطب می‌افزاید. زیست جزیره‌ای آدم‌ها و تنهایی‌های ترسناک، مشخصه زندگی‌های مذبوحانه این عصر است.

مردمی که از صراحت واقعیت‌های اقتصادی به تنگ آمده‌اند و بقای خویش را در مختصر کردن‌های ناگزیر زیستی دنبال می‌کنند. آدم‌های نمایش اشتراکی، متولد وضعیت وخیم اجتماعی‌اند. وضعیتی که در لابه‌لای گفت‌وگوها، در گواهی دکور صحنه و در تیغ طنازی‌ها نقش می‌بندد.

نویسنده آگاهانه از یک‌سو مسئولیت تولید وضعیت را متوجه نسلی می‌کند که با ایمان به مصلحت، هم‌چنان یادآور خانه ازپای‌بست ویران است/ خواجه در بند نقش ایوان است می‌باشد و فروپاشی خویش را پنهان می‌کند و از دیگر سو با معرفی نسل استدلالی نوظهور جامعه در قالب دخترک نوجوان نمایش، پیش‌آگاهی صریحی نسبت به تحولات زیستی و تغییرات نسلی و پوست‌اندازی‌های اجتماعی به وجود می‌آورد. روایت مرتضی شاکرم، اقتباس دردآوری از پیرامون ماست که به قدر و سهم خویش، یک «چرا»ی بزرگ را پیش چشم مخاطب می‌نشاند.

انتهای پیام/

source

توسط irmusic4.ir