گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم– طیبه مجردیان:پس از انقلاب اسلامی، گفتمان جدیدی در حوزه هویت زنان شکل گرفت که تا امروز در حال تحول و به روز شدن است؛ الگویی که خود را نه در امتداد زن غربی و نه در قالب زن شرقی، بلکه به‌عنوان مدلی مستقل معرفی می‌کند. این الگو از ابتدا بر مشارکت اجتماعی زنان تأکید داشته، اما مسئله اینجاست که تحقق آن، صرفاً یک توصیه اخلاقی نیست که بتوان آن را به زنان تجویز کرد؛ بلکه نیازمند تغییرات ساختاری در جامعه است.

در دنیایی که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی آن عمدتاً مردساخته و مبتنی بر فرد جدا از خانواده طراحی شده، حضور اجتماعی زنان و بخصوص مادران که رابطه نزدیکتری با کودکان دارند با چالش‌های جدی مواجه است. در چنین شرایطی، زن تنها چند انتخاب پیش رو دارد: یا مانند زن شرقی خود را از عرصه اجتماع کنار بکشد، یا مانند زن غربی برای حضور اجتماعی، بهایی سنگین بپردازد؛ چه با کنار گذاشتن نقش‌های خانوادگی، چه با پذیرش قواعد مردسالارانه بازار کار. اما در جامعه ایرانی، زنانی که نگاهی مذهبی دارند، غالباً راه سومی را انتخاب کرده‌اند: تحمل رنج جمع‌کردن میان نقش‌ها در حالی که ادبیات «جمع بین نقش‌ها» نگاهی نادرست و ناکارآمد است، زیرا در نهایت زنان را در دوگانه خانه و جامعه فرسوده می‌کند.

مسئله الگوی سوم شکوفایی زن و حرکت اجتماع به سمت تکامل است، اما مادامی که زنان متناسب یا نیازهای خود به خلق رو نیاورند، مشکلی حل نخواهد شد. برای تحقق الگوی سوم، باید ساختارهای اجتماعی بازآفرینی شوند و شکاف میان خانواده و جامعه کاهش یابد. مهد همجوار یکی از این راهکارهاست؛ مدلی که دکتر عاطفه مرادی، دکترای حقوق عمومی، عضو اندیشکده حکمرانی شریف و مادر چهار فرزند، در برهه‌ای از زندگی خود برای خروج از خانه‌نشینی امتحان کرده است. در ادامه، گفت‌وگوی خبرگزاری تسنیم با دکتر مرادی را می‌خوانید.

سوال: ایده تأسیس مهدخانگی برای شما از کجا شکل گرفت؟ آیا از همان ابتدا این دغدغه را داشتید که میان کار و مادری تعادل برقرار کنید، یا در جریان زندگی و چالش‌های آن به این راهکار رسیدید؟

شروع ماجرا از زمانی بود که تازه ازدواج کرده بودم و سال بعد، محمدحسین به دنیا آمد. آن زمان، در یک مجموعه فرهنگی داخل دانشگاه شریف مشغول به کار بودم. آنجا خانم‌ها به این جمع‌بندی رسیدند باید پرستار بگیریم و خودمان یک مهدکودک راه‌اندازی کنیم تا هم بتوانیم کار کنیم و هم خیالمان بابت بچه‌ها راحت باشد.

پنج، شش مادر دور هم جمع شدیم و هزینه‌ها را بین خودمان تقسیم کردیم. ساختمانی داشتیم که طبقه بالا بچه‌ها با مربی بودند و طبقه پایین ما کار می‌کردیم. در واقع، فاصله من با محمدحسین تنها یک طبقه بود.

البته این را هم بگویمکم سختی نداشت؛ مهد خانگی در حرف زدن آسان است. آن زمان محمدحسین تازه به دنیا آمده بود و داخل کریر پیش من بود اما بچه‌های بزرگتر یکدفعه وسط یک جلسه خیلی مهم پایین می‌آمدند و دعواهایشان را می‌گفتند؛ فلانی موی من را کشیده، فلانی چرا به من این حرف را زده؟مدتی طول کشید تا ما خودمان را با این شرایط وفق دهیم یعنی بتوانیم تمرکز کنیم تا وقتی بچه‌ها می‌روند و می‌آیند کارمان نماند؛و هم بچه‌ها به نظمی برسند که بدانند در ساعات مشخصی نباید پایین بیایند.

چرا مهدکودکِ خانگیِ همجوار انتخاب ما شد؟

بعد از اینکه از آنجا بیرون آمدیم‌، دوباره در نزدیکی دانشگاه و در یک فضای فرهنگی دیگر مشغول به کار شدیم. باز یک واحدی را پیدا کردیم که بچه‌ها آنجا باشند. چند مربی استخدام کردیم و کار را پیش بردیم. یادم هست اوایل آمدن کرونا ما در تلاش بودیم تا مهد را که مدتی وقفه افتاده بود، دوباره راه‌اندازی کنیم، به من پیشنهاد شد که مسئولیت آن را بر عهده بگیرم. در همان مقطع، پسر سومم تازه به دنیا آمده بود و در کنار آن، چند پروژه پژوهشی داشتم که شامل تحقیق و مصاحبه‌های کیفی بود. نیاز داشتم کسی باشد که در کنارم کمکم کند. از آنجا که انگیزه کافی برای این کار داشتم، این مسئولیت را پذیرفتم.

من تا شش‌ماهگی، پسرم را همراه خودم به محل کار می‌بردمو کنار من بود ولی نیاز داشتم یک نفر کمک من باشد که مثلاً وقتی می‌خواهم یک ساعت جلسه بروم،بچه من را نگه دارد یا زمانی که بچه می‌خواهد دور و اطراف را ببیند-چون نوزاد فقط می‌خواهد یک نفر بغلش کند و او را بچرخاند-من بتوانم پای لپ‌تاپ کارم را انجام بدهم. به همین دلیل چون نیاز شخصی داشتم، زیر بار مسئولیت مهد رفتم.

گزینه بسیار مهم همجوار بودن مهدکودک و دسترسی کودک به مادر

سوال: چه عواملی شما را ترغیب به راه‌اندازی مهد خانگی کرد؟ آیا مهدهای بهزیستی نمی‌توانستند نیازهای شما و فرزندانتان را برآورده کنند؟ چه مزیتی در مهد خانگی بود که در مدل‌های رسمی مهدهای بهزیستی وجود نداشت؟

ما خیلی به مدل مهدهای رسمی بهزیستی که بچه نتواند از صبح تا شب مادرش را ببیند، اعتقاد نداشتیم. همجوار بودن مهدکودک هم برای من اهمیت زیادی داشت. احساس امنیت بیشتری داشتم از اینکه بچه‌ها نزدیک ما هستند و به ما دسترسی دارند و هر موقع نیاز به ما داشته باشند می‌توانند مادرشان را ببینند یعنی خیالمان راحت بود.مربی‌ها هم رابطه صمیمانه‌تری با بچه‌ها داشتند؛ هرچند دوره‌های تخصصی نگذرانده بودند و حرفه‌ای نبودند ولی نسبت به بچه‌ها تعهد داشتند و این برای من خیلی خوب بود. از لحاظ فرهنگی هم اطمینان بیشتری به مربی‌های اینجا داشتم.

مزیت ساختار منعطف مهدخانگی و آزادی عمل کودک

من احساس می‌کردم که بچه‌های من اینجا خیلی راحت‌تر هستند؛ همان لباسی که در خانه می‌پوشیدند، اینجا هم می‌پوشیدند، همان کارهایی که در خانه انجام می‌دادند، اینجا هم انجام می‌دادند و آزادی عملی که برای من در والدگری، مهم و ارزشمند بود، اینجا هم بچه‌ها آن را داشتند. اما در مهدهای بهزیستی نظم و ترتیب بیشتری بر کودکان تحمیل می‌شود که البته با توجه به شرایط آن‌ها طبیعی است. در مهدهای رسمی، تعداد کودکان معمولاً به سی یا چهل نفر می‌رسد و تنها دو مربی و یک دستیار برای رسیدگی به آن‌ها وجود دارد، بنابراین شرایط آن بیشتر شبیه سیستم مدرسه است و چندان نمی‌توان انتظار فضایی آزاد و منعطف داشت، مگر اینکه مهدکودکی خاص و با هزینه‌های بسیار بالا باشد که از عهده من خارج بود.

البته همین الان هم می‌گویم کاری که می‌کنیم، اسمش کار هست و حقوق هم می‌گیریم ولیبخش قابل‌توجهی از درآمدمان صرف هزینه مهد می‌شود. البته هزینه مهد خانگی نسبت به مهدهای بیرونی بسیار کمتر است، اما در عوض، من احساس امنیت بیشتری دارم.

تناسب فرهنگی و امنیت روانی

خانواده‌هایی که از این مهد استفاده می‌کردند، همه دوستان ما بودند و ما شناخت کاملی نسبت به همدیگر داشتیم. این مسئله برایمان اهمیت زیادی داشت؛ یعنی اطمینان خاطر داشتیم که در کنار کنشگری اجتماعی، خانواده‌هایمان از نظر تربیتی دچار آسیب نمی‌شوند. به‌طور کلی، احساس می‌کردم که این محیط برای فرزندانم مناسب‌تر است و احتمالاً لحظات خوش‌تری را در آن سپری خواهند کرد.

سوال: چه مشکلاتی در مدیریت مهدخانگی داشتید؟

زمانی که مسئولیت مهد خانگی را بر عهده گرفتم، هم‌زمان با دوران کرونا بود و پیدا کردن مربی بسیار دشوار شده بود. در اوایل شیوع کرونا، همه دچار ترس و نگرانی خاصی بودند و عملاً کسی تمایلی به کار نداشت. برخی کلاس‌ها به‌صورت مجازی برگزار می‌شد، اما ما هم نمی‌دانستیم دقیقاً باید چه رویکردی را در پیش بگیریم. آیا کودکان باید از صبح تا عصر ماسک بزنند؟ آیا می‌توان آن‌ها را در یک فضای هفتاد، هشتاد متری متقاعد کرد که دائماً از ماسک استفاده کنند؟

در نهایت، تنها پروتکل‌هایی که توانستیم رعایت کنیم، شستن دست‌ها هنگام ورود، استفاده از الکل، و تلاش برای تقویت سیستم ایمنی کودکان بود. سعی می‌کردیم با استفاده از دمنوش‌ها و شربت‌های گیاهی، ایمنی بدن آن‌ها را افزایش دهیم. به هر شکل ممکن از مربیان می‌خواستیم که این نوشیدنی‌ها را به کودکان بدهند، حتی اگر لازم بود آن‌ها را شیرین کنند. با این حال، رعایت این موارد در عمل بسیار دشوار بود.

یا مثلا بچه‌ها روحیه‌های متفاوتی دارند و اینکه مثلاً یک بچه به شدت گریه می‌کند شما نمی‌دانید که این یک بهانه الکی است و اگر مادرش از در مهد بیرون برود آرام می‌شود یا واقعاً اضطراب جدایی دارد. اتفاقاً ما در آنجا از یکی از دوستانی که روانشناسی خوانده بود و کار مشاوره می‌داد راهنمایی گرفتیم که آدرس غلط به مادرها ندهیم. اگر یک بچه اضطراب جدایی دارد به مادرش بگوییم که فعلاً نمی‌توانی از مهد استفاده بکنی.

چالش کنشگری زنان در ساختارهای مردانه

برای همین می‌گویم مدیریت مهد خانگی شاید ساده به نظر برسد ولی به شدت سخت است، با این‌حال، من این مسئولیت را پذیرفتم چون برای این کار انگیزه داشتم.هدف ما از ایجاد مهد خانگی این بود که بگوییم اگرمن مادر می‌خواهم مزایای کنشگری اجتماعی را داشته باشم ولی در عین حال فرزندم هم صبح تا شب از من جدا نباشد-حداقل در سن‌های کم- می‌توانیم با ایجاد فضای مهدخانگی و پرستار یا مربی که بتوانیم به او اعتماد کنیم، به هدف خود برسیم.با این‌حال، ایجاد نظم و اجرای صحیح این کار چالش‌برانگیز و سخت بود. این نکته را هم درنظر داشتیم که اگر می‌خواهیم فعالیت اجتماعی را با مادری جمع کنیم باید خروجی قابل قبولی داشته باشیم یعنی جوری نشود که کارفرما برشکسته شود.

حمایت‌های کمرنگ دولتی برای تأسیس مهدکودک در ادارات و سازمان‌ها

سوال: هزینه مهد را خود مادرها پرداخت می‌کردند یا کارفرما؟

هزینه‌ی مربی مهد را خود مادرها پرداخت می‌کردند، زیرا متأسفانه ساختار اداری ما هنوز به این مرحله نرسیده که هزینه‌ی پرستار را بر عهده بگیرد. تعداد نهادهایی که چنین حمایتی ارائه می‌دهند، بسیار محدود است. حتی ادارات دولتی نیز معمولاً هزینه‌ی مهد را تقبل نمی‌کنند و در مواردی که این کار را انجام دهند، مبلغ آن بسیار ناچیز است. من همواره تأکید می‌کنم که ساختارهای اداری ما همچنان مردسالار هستند، به این معنا که حضور زنان در این عرصه‌ها و نیازهای آن‌ها هنوز به‌درستی تعریف و پشتیبانی نشده است.

تغییر سبک زندگی و چالش هویتی زنان پس از تولد فرزند

سوال: چرا احساس نیاز می‌کردید که هر دو نقش مادری و کنشگری اجتماعی را همزمان ایفا کنید؟

ببینید یک خانم تا قبل از آمدن فرزندنش فعالیت‌هایی داشته؛ برنامه مشخص و یک زندگی روتین داشته؛ تغذیه متعادل و خواب مشخصی داشته است. بعد که بچه می‌آید وارد دنیای دیگری می‌شود؛ نه می‌تواند خوب بخوابد، نه می‌تواند درست غذا بخورد. اگر بچه کولیک داشته باشد که باید رژیم غذایی خاصی بگیرد و هر غذایی نمی‌تواند بخورد. خود تغییرات هورمونی که ایجاد شده باعث شده از لحاظ روحی هم دچار تغییراتی شود.

خانم‌ها در این فضا مستعد انواع و اقسام افسردگی‌ها هستند. ولی من چون فعالیت اجتماعی خودم را هرچند دست و پا شکسته ادامه دادم، کمک کرد که زودتر به زندگی عادی برگردم و این اثر مثبتش به یک خانواده برمی‌گشت یعنینه‌تنها بر روحیه من، بلکه برای کل خانواده تأثیر مثبت داشت.‌من از همان ماه اولی که پسرم به دنیا آمد،برخی جلسات را باید شرکت می‌کردم. او را در کریر می‌گذاشتم و با خودم به جلسات می‌بردم. همین تعاملات اجتماعی، نقش مهمی در حفظ تعادل روحی و روانی من داشت و از فشارهای ناشی از تغییر سبک زندگی کم می‌کرد.این خیلی در روحیه من تاثیر مثبت گذاشت.

 

وقتی بعد از مادری فردیت زن به حاشیه رانده می‌شود

اما آنچه امروز می‌بینیم، افسردگی پس از زایمان است؛ موضوعی که دیگر یک پدیده موردی نیست، بلکه طیف گسترده‌ای از زنان با دوز و شدت متفاوت به آن دچار می‌شوند. حتی اگر برخی از مادران به مرحله افسردگی هم نرسند، با احساس سرخوردگی و از دست دادن بخشی از هویت فردی خود مواجه می‌شوند؛ اینکه من تا قبل به دنیا آمدن فرزندم فعالیت‌هایی داشتم، وجهه اجتماعی داشتم اما الآن فردیت من چه شد؟ هویت من چه شد؟ مگر هویت من فقط در مادری تعریف می‌شود؟ بله مادری از نظر تعدادی از خانم‌ها از جمله من ممکن است بخش مهمی از هویت باشد، ولی آیا بعد از مادری فردیت زن باید کلاً به حاشیه رانده شود؟ قطعاً نباید اینطور باشد.

نداشتن وقت اختصاصی، انگیزه فرزندآوریِ مادر را از بین می‌برد

حتی اگر فرزند خودخواسته هم بوده؛ دوست داشتم بچه‌دار شوم و جزو ارزش‌های خانوادگی‌ام بوده اما بعد از مادر شدن، جامعه من را نمی‌پذیرد؛ «اینجا با بچه نیایید»، «اگر فرزندتان اینجا را کثیف کند، باید پاسخگو باشید»، «سر و صدای بچه از یک حدی بالا برود همسایه اعتراض می‌کند»—همه این تذکرات و محدودیت‌ها، مادر را در تنگنا قرار می‌دهد. در چنین شرایطی، نه‌تنها وجهه اجتماعی زن کم‌رنگ می‌شود، بلکه او احساس می‌کند فردیتش به حاشیه رانده شده است. اساساً نداشتن وقت اختصاصی و به حاشیه رانده شدن فردیت؛ انگیزه فرزندآوری مادر را از بین می‌برد.

سوال:یکی از مهم‌ترین دلایل فرزندگریزی زنان در دنیای مدرن، سنگینی مسئولیت‌های مادری است، به‌گونه‌ای که پس از تولد فرزند، بسیاری از زنان زمانی برای خود و علایق شخصی‌شان ندارند. با این حال و متاسفانه همچنان عده‌ای بر این باورند که تمایل زنان به مشارکت اجتماعی پس از مادر شدن، نه یک نیاز واقعی، بلکه نوعی خودخواهی و نیاز کاذب است. پاسخ شما به این افراد چیست؟

من می‌گویم اگر هم خودخواهی است، چه اشکالی دارد؟ این مسئله در واقع به فردیتی که پس از مادر شدن کمرنگ شده یا از دست رفته برمی‌گردد.همانطور که شما در مورد یک آقا نمی‌گویید هویت او فقط والدگری و پدر بودن هست، هویت یک زن را هم نباید تنها در مادری خلاصه کنید. اتفاقاً حضور اجتماعی زنان روی کیفیت والدگری آنها هم اثر مثبت می‌گذارد. تجربه شخصی من این بود؛ وقتی من با بچه چهل‌روزه‌ام در جلسات شرکت می‌کردم—البته من خودم هم چند ماه اول، کار جدی قبول نکردم چون نخستین تجربه مادری‌ام بود و می‌خواستم ابتدا در این نقش جا بیفتم— همان حضور اجتماعی باعث شد که من احساس کنم زندگی جریان عادی خودش را ادامه می‌دهد و این روحیه داشتن خانم، هم در تعامل با همسرش و هم در تعامل با فرزندش اثر مثبت دارد؛ حس نمی‌کند بچه باعث شده فردیت‌ او زیر سوال برود. فکر می‌کند بچه نعمتی است که باعث شده شخصیت او به بلوغ برسد. این دو نگرش متفاوت، تغییرات بزرگی در کیفیت زندگی و احساس رضایت زنان از نقش مادری ایجاد می‌کند.

 

مادرانی که سختی جمع نقش را بر روزمرگی خانه داری ترجیح می‌دهند

زنانی که توانسته‌اند بین فضای خانه و فعالیت‌های اجتماعی یا شغلی تعادل برقرار کنند، معمولاً حال روحی بهتری دارند. دلیلش این هست که کارهای روتین خانه و امور مختلف مربوط به فرزندان، هرچند خیلی مهم، وقت‌گیر و ضروری هستند اما زودبازده‌اند و کمتر به چشم می‌آیند؛ یعنی شما از این طرف تمیز می‌کنی از آن طرف کثیف می‌شود. از این طرف غذا می‌پزی از آن طرف می‌خوری تمام می‌شود. این کارها از این جهت که زود بازده است، یک مزیت است، اما از این جهت که شاید خیلی به چشم نمی‌آید، آدم را اذیت می‌کند.

اما خانمی که با وجود تمام مسئولیت‌های خانوادگی از فضای خانه به محیط کار یا دانشگاه می‌رود، آن کار برایش حکم فان‌تایم(funtime) دارد و آن را نوعی تنوع و حتی تفریح می‌بیند؛ یعنی کاری که ممکن است برای یک فرد دیگر یک پروژه سخت یا چالش حرفه‌ای باشد، برای مادری که بیشتر وقتش را صرف امور خانه و فرزندان کرده، اتفاقاً خیلی جذابیت دارد و لذت‌بخش است؛ چون احساس می‌کند که در کنار مادری به رشد شخصی خودش هم می‌پردازد. این تعادل میان مسئولیت‌های خانوادگی و فعالیت‌های بیرونی، نه‌تنها باعث افزایش رضایت او از زندگی می‌شود، بلکه انرژی و انگیزه بیشتری هم برای ایفای نقش مادری به او می‌دهد.

وقت اختصاصی؛ مهمترین نیاز فراموش‌شده‌ مادران

سوال: بله این مسئله به ظاهر کوچک بیش از آنچه فکر می‌کنیم تاثیرگذار است.

حتی اگر از من بپرسید مهم‌ترین نیاز مادران چیست، می‌گویم وقت اختصاصی ندارند. این مسئله برای مادران چندفرزندی خیلی شدیدتر هست. تصور کنید یک مادر چندفرزندی حتی برای کار ساده‌ای مثل رفتن به داروخانه باید حساب کند که این دو یا سه بچه را چطور ببرد؟ اگر بیمار شود و نیاز به ویزیت پزشک داشته باشد، بزرگ‌ترین دغدغه‌اش این هست که بچه‌ها را به چه کسی بسپارد؟حتی گاهی مادر کار خاصی هم ندارد؛فقط می‌خواهد یک ساعت در خانه بنشیند و به سقف نگاه کند، فرصتی برای تمدد اعصاب داشته باشد؛ اما زیرساخت این یک ساعت وقت اختصاصی در هفته هم برای مادران فراهم نیست.

اگر خانمی بخواهد وقت اختصاصی داشته باشد، یا باید بچه‌اش را به مهد بسپارد که هزینه دارد، یا به همسایه‌ای مطمئن بسپارد که همیشه در دسترس نیست، یا خانواده نزدیکی داشته باشد که بتوانند کمک کنند.اما این همه خانم‌ که در تهران تشکیل خانواده دادند بخصوص دانشجویان که اصلاً خانواده نزدیک ندارند که به آن‌ها کمک کنند؛ این‌ها دیگر از بدیهی‌ترین مسائلی است که جامعه زنان دارند.

فرزندآوری , سیاست‌های تشویقی برای فرزندآوری , مهدکودک , مادران شاغل , زنان و خانواده ,

 

مهدکودک، مطالبه حداقلی مادران دانشجوست

بعضی‌ها ممکن است بگویند «خب، زن‌ها سر کار نروند تا این دردسرها را نداشته باشند!» گذشته از بی‌اساس بودن چنین پیشنهادهایی اما حتی یک خانم خانه‌دار هم وقت اختصاصی ندارد و به‌سختی می‌تواند ساعتی برای خودش پیدا کند. شاید شمای مسئول این مسئله را بیندازید در سبد کاری همسر خانم، بله آقا تا جایی که ممکن است باید متوجه باشد که همان اندک وقت اختصاصی شاید بتواند به اندازه یک هفته آن خانم را شارژ کند ولی شما در این شرایط اقتصادی چقدر می‌خواهید از پدر بچه انتظار داشته باشید؟ همین که بتواند خرجی بچه را دربیاورد هنر کرده است. این برای زن خانه‌دارش اما حالا زن دانشجو؛ چرا دانشگاه‌های ما مهد ندارند؟

مهدکودک یک مطالبه حداقلی برای مادرانی است که همزمان درگیر تحصیل و فرزندپروری‌اند. داشتن یک مهدکودک در دانشگاه، نه‌تنها کمک می‌کند مادران بدون نگرانی از فرزندانشان درس بخوانند، بلکه باعث افزایش کیفیت تحصیل و کاهش استرس آن‌ها هم می‌شود. اما متأسفانه، چنین امکاناتی در بسیاری از دانشگاه‌ها وجود ندارد یا به‌شدت محدود است.

باید شکاف میان خانواده و جامعه کاهش پیدا کند

سوال: البته تبصره 3 ماده 22 قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، سازمان‌ها و ادارات دولتی را مکلف به تأمین مهدکودک در دستگاه خود کرده ولی در عمل هنوز بسیاری از سازمان‌ها و ادارات دولتی از جمله دانشگاه‌ها فاقد مهدکودک هستند یا خدماتی که ارائه می‌دهند ناکافی است. اما نکته ماجرا اینجاست که طبق قانون جوانی جمعیت، دانشگاه‌ها تنها موظف به تأمین مهدکودک برای اساتید و کارمندان خود هستند اما در خصوص مهدکودک برای دانشجویان، به دلیل تعداد بالای دانشجویان و بار مالی زیاد برای دولت و دانشگاه، وظیفه تأمین مهدکودک برای مادران دانشجو طبق قانون بر عهده دانشگاه‌ها نیست و دانشگاه تنها وظیفه دارد امکان استفاده از دو سال مرخصی بدون احتساب در سنوات و امکان استفاده از کلاس‌های مجازی و غیرحضوری تا سه سالگی فرزند را برای مادر دانشجو فراهم کند.

من احساس می‌کنم حتی سیاست‌های جمعیتی یا حمایت از خانواده ما هم لزوماً به آن نتایجی که می‌خواهند، نمی‌رسند. چونبه جای اینکه فضایی فراهم شود تا محیط تحصیل، کار و فضای خانواده به هم نزدیک شود؛ مثلا با امکانی مثل مهدکودک همجوار دانشگاه یا محل کار، مدام فاصله بین کار و خانواده بیشتر و بیشتر می‌شود.

مثلا در قانون جوانی جمعیت آمده که مادران می‌توانند تا دو سالگی کودک، از مرخصی استفاده کنند؛ شمایی که چهار ترم مرخصی تحصیلی به مادر دانشجو می‌دهید، شاید فکر می‌کنید هر چقدر این فاصله را بیشتر کنید، امنیت روانی آن مادر بیشتر می‌شود، اما این تصور کاملا اشتباه است؛ مادری که دو سالِ کامل از فضای تحصیل جدا می‌شود و ارتباطش با اساتید و فضای علمی قطع می‌شود؛ خیلی باید هنر داشته باشد که از طریق مطالعه در خانه یا ارتباطات دورکاری، خودش را به سطح مورد انتظار فضای آکادمیک برساند. در چنین شرایطی بازگشت به روند تحصیل برای مادر بسیار دشوارتر خواهد شد.

این یعنی سیاستی که ظاهراً برای حمایت از مادران طراحی شده، در واقع به جدا شدن بیشتر آن‌ها از مسیر تحصیلی و حرفه‌ای منجر می‌شود. درحالی‌که اگر سیاست‌گذاری‌ها به‌گونه‌ای بود که فاصله بین محیط کار/تحصیل و خانواده را کمتر می‌کردیم مثلاً در دانشگاه‌ها مهدکودک فراهم بود، نه‌تنها مادر از فضای تحصیل و فعالیت اجتماعی جدا نمی‌شد و همزمان والدگری و رشد فردی و اجتماعی خود را مدیریت می‌کرد، بلکه فرزندش نیز روند اجتماعی شدن راحت‌تری را طی می‌کرد.

ماندن زنان در خانه و قطع ارتباط با محیط اجتماعی، راه‌حل نیست

تجربه‌ی بسیاری از مادران نشان داده که ماندن در خانه و قطع ارتباط با محیط اجتماعی، راه‌حل مناسبی نیست. بسیاری از دوستان ما که در ابتدا گفتند ما می‌خواهیم یک وقت جدی برای فرزندمان بگذاریم و تصمیم گرفتند کارشان را رها کنند و کنار فرزندشان در خانه بمانند، اتفاقا فرزندشان دچار اضطراب جدایی شد. چون بچه تا دو سالگی کاملاً بغل مادر بوده و به شدت به او انس گرفته است. این وابستگی افراطی، که در نهایت به اختلال “اضطراب جدایی” تبدیل می‌شود یا “وسواس‌های تربیتی مادران” را به همراه دارد، اصلاً چیز مثبتی نیست. در مقابل، مادرانی که توانستند با برنامه‌ریزی مناسب، فرزندشان را در کنار خود به محیط کار و تحصیل ببرند، تجربه‌ی بسیار بهتری داشتند. مدل‌هایی که به زنان اجازه می‌دهد در کنار فرزندشان به یادگیری و کار ادامه دهند، در عمل موفق‌تر بوده‌اند و نتایج بهتری برای هم مادر و هم کودک به همراه داشته‌اند. بنابراین وقتی سیاست‌هایی اجرا می‌شود که مادر دانشجو را دو سال از محیط دانشگاه و اجتماع جدا می‌کند، طبیعی است که چنین عواقبی هم به دنبال داشته باشد.

سوال:برای من این پرسش مطرح است که چرا در حالی که چهار ترم مرخصی بدون احتساب در سنوات به دانشجویان داده می‌شود، درخواست‌های متعدد مادران دانشجو برای راه‌اندازی مهدکودک در دانشگاه‌ها، علی‌رغم نامه‌نگاری‌های مکرر به مسئولان، به بهانه‌های مختلف رد می‌شود؟ به عنوان مثال، برخی مدیران نبود فضای کافی را بهانه می‌کنند. به نظر شما، چرا مدیریت دانشگاه‌ها نمی‌تواند این مطالبه را بپذیرد و برای ایجاد فضایی مناسب جهت حمایت از مادران دانشجو چاره‌ای بیندیشد؟

به نظر من این بهانه‌ها کاملاً بی‌اساس است. ما در دانشگاه‌ها و مراکز علمی، این‌همه فضا داریم؛ دانشکده‌ها، ساختمان‌ها، آزمایشگاه‌ها، پارک‌های علم و فناوری. مسئله اینجاست که هیچکس دنبال دردسر نیست. احتمالاً می‌دانند مهد راه انداختن چه دردسرهایی ممکن است داشته باشد و در هزینه فایده‌هایی هم که انجام می‌شود احساس می‌کنند صورت مسئله را پاک کنیم راحت‌تریم.

 

مشکل زنان با دورکاری و مرخصی زایمان حل نمی‌شود

من واقعاً احساس می‌کنم که ما در برخی سیاست‌گذاری‌ها، به‌جای حل مسئله، صورت‌مسئله را پاک می‌کنیم. مثلاً وقتی بخشنامه دورکاری زنان در دوران کرونا ابلاغ شد، من همان زمان واکنش نشان دادم و گفتم که این تصمیم الزاماً به نفع همه زنان نیست. تجربه شخصی من نشان می‌دهد که چه در بحث دورکاری دانشجویان باردار، چه در مورد دورکاری زنان شاغل، این راهکار به‌تنهایی کمکی نمی‌کند و مشکل اصلی، یعنی نبود وقت اختصاصی برای زنان، همچنان حل‌نشده باقی مانده است.

شما وقتی در خانه پای لپ‌تاپ می‌نشینید ممکن است مطالبه‌های مختلفی از سوی بچه‌ها داشته باشید. بنابراین زنی که قرار است با بچه در خانه کار کند یا درس بخواند، هم اعصاب خودش را خرد می‌کند، هم اعصاب بچه‌اش را، و درنهایت خروجی کار هم مطلوب نخواهد بود چون تمرکز کافی ندارد. البته برخی از دوستان من، بچه‌های بسیار همراهی دارند و از دورکاری در خانه کاملاً راضی هستند اما حداقل تجربه شخصی من می‌گوید که این روش برای همه جواب نمی‌دهد. این موضوع نشان می‌دهد که نمی‌توان یک الگوی واحد برای فعالیت اجتماعی زنان در نظر گرفت.

حتی در دوران کرونا که بحث دورکاری کارمندان زن مطرح شد، من همان موقع به این فکر می‌کردم که آیا ما واقعاً نمی‌دانیم دورکاری یعنی ؟ آیا کیفیت کاری که از خانه انجام می‌شود، با کیفیت کاری که در محیط حرفه‌ای و در تعامل مستقیم با همکاران انجام می‌شود، یکی است؟ قطعاً نه!

سیاست‌گذاری‌های ما نباید به شکلی باشد که کارفرمای بخش خصوصی یا دولتی احساس کند بهره‌وری سیستم پایین می‌آید. از طرفی، نباید امنیت روانی مادر را هم از بین ببریم. پس راه‌حل چیست؟ اگر می‌خواهیم هم بهره‌وری کار حفظ شود و هم مادران آرامش بیشتری داشته باشند، باید فاصله بین کار و خانه را کم کنیم.

به نظر من، در درجه‌ی اول خود خانم‌ها باید برای ایجاد یکسری تغییرات اجتماعی پیشران شوند. یعنی گروهی از زنان پیشرو و پیشگام می‌توانند با ایده‌های نوآورانه‌ی اجتماعی، مسیرهای جدیدی خلق کنند و در عمل نشان دهند که امکان جمع‌کردن نقش‌های مختلف وجود دارد مثل همین مهدخانگی که ما راه‌انداختیم. این به معنای اجبار همه‌ی زنان به داشتن شغل بیرون از خانه نیست؛ یعنی نمی‌گویم همه خانم‌ها باید شغلی بیرون از خانه داشته باشند اما من کنشگری اجتماعی را وظیفه‌ی زن مسلمان می‌دانم؛ البته کنشگری در سطوح مختلف و متناسب با ظرفیت‌های فردی و خانوادگی هر خانم. هر زنی، بسته به استعداد و شرایط خودش، می‌تواند نقشی در جامعه ایفا کند؛ چه در حوزه‌ی علمی و تخصصی، چه در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی، و حتی در فضای خانواده.

طیف وسیع کنشگری اجتماعی زنان؛ از کمک به همسایه تا اشتغال تمام وقت

کنشگری و مسئولیت اجتماعی یک طیف است که از مسئولیت و کمک به همسایه آغاز می‌شود و تا اشتغال تمام‌وقت در یک دستگاه اداری ادامه دارد. تمام این طیف باید به رسمیت شناخته شود؛ نه اینکه کمک به همسایه را بگوییم چقدر پسندیده و خوب است اما به ته طیف که رسیدیم بگوییم اصلاً چه کسی گفته خانم‌ها باید در این فضاها کار کنند! در عین حال، باید این نکته را پذیرفت که هر فردی برای کاری خاص ساخته شده است. هر شخص باید ظرفیت خود را بشناسد، اما این فقط به ظرفیت فرد مربوط نمی‌شود، بلکه باید ظرفیت خانواده نیز مدنظر قرار گیرد؛ چقدر همسر می‌تواند حمایت کند؟ چقدر فرزندان می‌توانند همراهی کنند؟ چقدر خانواده توانایی پذیرش فعالیت اجتماعی فرد را دارد؟ در این صورت، به نظر من این مسائل قابل جمع‌بندی است.

اما حرف من این است که جمعیت مسئله یک خانواده دو خانواده، یک مادر دو مادر، یا درکل مسئله زنان نیست. اگر واقعا می‌خواهیم از مزایای افزایش جمعیت بهره‌مند شویم، تمام جامعه باید احساس مسئولیت کند. تبعات منفی پیری جمعیت هم تنها به خانواده‌ها و خانم‌ها محدود نمی‌شود؛ این پدیده، تبعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را بر کل جامعه تحمیل خواهد کرد.

ویترین زیبا از زنان فرهیخته نشان می‌دهیم اما مشکلاتشان را باید در پستو حل کنند!

رهبری در دیداری که سال گذشته در میلاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با خانم‌ها داشتند؛ مگر نفرمودند خانم‌ها باید در سطوح سیاستگذاری و تصمیم‌گیری راه پیدا کنند؟ مگر تاکید نکردند که اگر تزاحمی بین نقش‌های زنان وجود دارد دولت مسئول رفع تزاحم است؛ اما متاسفانه بسیاری از دانشگاه‌های ما در حال حاضر مهدکودک ندارند. بعد شما می‌آیید یک ویترینی هم درست می‌کنید که ما این همه مادر تحصیل کرده داریم. بروید ببینید این مادران چگونه توانسته‌اند نقش‌های مختلف را با هم جمع کنند؟ چقدر هزینه داده‌اند؟ این هزینه فقط هزینه مالی نیست که بگوییم پول مهد کودک و پرستار داده‌اند، بلکه یک هزینه‌ خانوادگی است؛ یعنی همسرشان از یکسری چیزها گذشته که بتواند همراهی کند تا خانم یک وقتی را برای درس خواندنش بگذارد. خود بچه‌ها هم هزینه داده‌اند؛ یعنی زمانی که قرار بوده وقت اختصاصی مادر و فرزندیشان باشد، رفته برای اینکه مادر بتواند درسش را بخواند. آنوقت شمای وزارت علوم، آموزش عالی یا هر نهاد حاکمیتی می‌گویید: “توی زن، برو چالش‌هایت را خودت در پستو حل کن. هر چه در رابطه با بچه ‌داری، خودت حل کن.” من فقط می‌خواهم یک ویترین زیبا از تو نشان بدهم که چقدر زن فرهیخته داریم!

اتفاقاً انتظاری که خود رهبری از خانم‌ها دارند، جمع بین این فضاها است؛ می‌گویند شما هم درس بخوانید، هم کنش اجتماعی مناسب داشته باشید و هم فرزندآوری کنید. برای عملی شدن این مسئله، هر کدام از ما، از خانواده گرفته تا جامعه، مسئولیت داریم.

برجسته کردن موارد استثنا و سرخورده کردن عموم زنان!

اما وقتی شما زیرساختی فراهم نکرده‌اید، نشان دادن این ویترین و پز دادن درباره آن حتی تأثیر منفی هم دارد. چون بسیاری از مادرانی که نتوانسته‌اند هزینه‌های این مسیر را بپردازند، دچار سرخوردگی مضاعف خواهند شد. یادم می‌آید زمانی که موج مصاحبه‌ها با مادران فعال اجتماعی تازه شروع شده بود و مستندهایی ساخته می‌شد، چند گروه هم با ما تماس گرفتند و لطف داشتند. ما یکی از این گروه‌ها را پذیرفتیم، ولی همان موقع به آن‌ها گفتم که ما چالش‌های زیادی داشتیم و نمی‌خواهم آن‌ها را سانسور کنید. اصلاً نمی‌خواهم یک تصویر فانتزی ساخته شود. واقعاً جمع کردن این فضاها برای من و همسرم کار راحتی نبود. تمام تلاش خود را کردند و مستند هم که بعداً پخش شد، سعی داشت چالش‌ها را هم نشان بدهد. حتی یادم است که آن تیم مستندساز گفتند یکی از سخت‌ترین ضبط‌های ما ضبط خانه شما بود؛ چون پسرهای من بسیار بازیگوش هستند و خیلی فیلمبردار و دیگر عوامل را اذیت کردند.

چالش‌های پنهان زنان فعال اجتماعی و ناتوانی رسانه‌ از نشان دادن واقعیت

ولی وقتی فکر کردم، فهمیدم شاید اساسا قاب رسانه نتواند برخی از واقعیت‌ها را نشان دهد؛ مثلا نجواهای درونی آن زنی که به اوج چالش و تعارض نقش برخورد کرده است. مثلاً وقتی که بچه‌ام مریض می‌شود، وسط کار هم هستم، یک کار مهم اداری هم دارم، کدام کار را باید انجام بدهم؟ سمت هر کدام را ببینید از طرف دیگر زده‌اید. بالاخره شما باید یک هزینه‌ای بپردازید؛ و احساس کردم شاید قاب رسانه لزوماً نتواند این موقعیت‌ها را به خوبی نشان بدهد.

یادم هست که در صفحه اجتماعی خودم که بیشتر مخاطبانم خانم‌هایی هستند که در همین فضاها فعال‌اند؛ یعنی خانم‌هایی که درس می‌خوانند، کار می‌کنند، یا دختران مجردی که در مسیر انتخاب مأموریت تخصصی قرار گرفته‌اند، از آن‌ها پرسیدم که آیا به نظر شما حضور افرادی مثل ما در فضای رسانه اثر مثبت دارد یا بیشتر اذیت می‌شوید؟ تعداد قابل توجهی از آن‌ها اذیت می‌شدند. گروهی از آن‌ها گفتند که به دلایل مختلف و نبودن زیرساخت، نتوانستیم این مسیر را طی کنیم و جمع نقش کنیم. حالا نه تنها زیرساخت‌ها فراهم نشده، بلکه انگار داریم تحقیر هم می‌شویم که ببین تو نتوانستی ولی فلانی توانسته است.

تمایل به مادری زمانی محقق می‌شود که فردیت زن در فرزند خلاصه نشود

احساس می‌کنم شاید مهمترین نیازی که زنان جامعه ما اکنون دارند، آرامش روانی است. این زن باید بتواند با تمام فشارهایی که وجود دارد، در یک فضای آرام، مسیر زندگی‌اش را انتخاب کند. و نداشتن وقت اختصاصی باعث می‌شود این زن حتی آرامش حداقلی را هم نگیرد. این مسأله در فضای زنان خانه‌دار به یک شکل است و زنان دانشجو و خانم‌های شاغل نیز به‌گونه‌ای دیگر با مشکلات مشابه درگیر هستند.

برای تمایل زنان به مادر شدن، باید تغییر نگاهی در ذهن ایجاد شود. این تغییر نگاه زمانی اتفاق می‌افتد که زن احساس کند جامعه واقعاً پذیرای اوست؛ اینکه چند فرزندی بودن مشکلی نیست و فردیت زن تنها در فرزندآوری خلاصه نمی‌شود، بلکه او می‌تواند در عین مادری در ابعاد مختلف زندگی خود حضور فعال و مؤثری داشته باشد.زن باید احساس کرامت اجتماعی داشته باشد. اگر این احساس کرامت را داشته باشد، نیازی به بسیاری از تبلیغات دولتی که در حال حاضر در این زمینه‌ها انجام می‌شود، وجود نخواهد داشت. وقتی مادران در جامعه احساس ارزشمندی و پذیرش کنند، خود به خود تمایل به فرزندآوری و نقش‌آفرینی در خانواده و جامعه بیشتر می‌شود، بدون اینکه نیاز به فشار یا تبلیغات خاصی باشد.

سوال: خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

انتهای پیام/

 

source

توسط irmusic4.ir