متن ترانه روح الامین بغض تلخ

وقتی رفتی میخندیدی من داشتم گریه میکردم

همه لحظه ها با تو بودنو من زندگی کردم

توو تنم روح و جون نیست بریدم از این همه درد

زدی تیشه به ریشه ام شدم از آدما دلسرد

یه بغض و یه درد می سوزونه قلب یه مردو

یه اشک و یه آه نمک شده روی این زخمو

زخمی که هرشب ملتهب می شه به یادت

اینو بدون بی خبر که منم و خاطراتت

از حجم سنگین نبودنت خسته ام

از بغض توو گلوم که مونده خسته ام

از عقربه های این ساعت شوم

از قاب عکس توو اتاقمون خسته ام

دروغه این عشق تلخ این قلب یا کوه یخ

دروغه گرمی نگات حستو همه دلتنگیات

دروغه بودنت دروغه

source

توسط irmusic4.ir