متن ترانه ایلیا فکر تو
وشب از نیمه گذشت
همه ارام گرفتند
به جز
آن رفتگر پیر
که به شب معتاد است
نگهبان سر کوچه
همه خستگیش را بیدار است
پدر
پشت دود سیگارماه رامی نگرد
زن همسایه فرزندش را می گرید
یک راننده خسته
بیخواب جاده برگشت
بعضیا در مناجات و دعای سحری
چند نفر پرسه زنان دلشادند
سرباز سر برجک
در اندیشه فرداها
چشم من و فکر تو هم بیدار
مابقی
در خواب عمیقی غلتان
اینجا
همه منتظر خورشیدند
شاید
در شلوغی روز
فکرشان گم
بغضشان محو
زخمشان خوب
دردشان کم
حالشان خوب شود
خورشید برامد
همه ارام گرفتند
چشم من هم خوابید
اما فکر
تو همچنان بیدار است
همچنان بیدار است
همچنان بیدار است
source