متن ترانه آرش فرخزاد نیست
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میروم با تو به خانه از خیابانی که نیست
مینشینی روبرویم خستهگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است
بار میخندم که خیلی گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژهها گل میکنند
یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت میشود آیا کمی
دستهایم را بگیری توی دستانی که نیست
وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو
پیش پایت اشک میریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفتهای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
source