متن ترانه احسان دریادل بطری

تخت گاز و تنها برو چمران شمال و صد بار برو

بارون زده نم روی شیشه است

چشام خیره است به این برف پاک کن

کام میگیرم وودکا تو دست

یه ماربرو هست که از فندک در میاد

حس کردم روحمو پس میده

ولی عشق بدی به مرور از دست میره

چند قطره تو بطری هست

یه امشبم چشمام بسته است

قلبم ضربان و از دست میده

باز نمیشن پلکام به هم چسبیده

از خودمم دائما دور مال یکی دیگست اون که مال من بود

هنوز مونده که برم از رو حتی اگه کلت بذاری لای ابروم

یچی روی مغزم بود اگه من بد شدم اون بد فهموند

کج راه میرم تار میبینم جاش گاز میدم بد نی دست فرمون

مستم رامو گم کردم دور برگردونی نیست برگردم

عقلم دیگه سر جاش نیست دیدم

همه دوربینا رو رد کردم

حس میکنم خواب میبینم کج میشینم تار میبینم

پام رو پدال چسبیده باز معلوم نی که چنتا میرم

source

توسط irmusic4.ir