متن ترانه بهنام کمانی حنابندون
تازگیا دلبر یه رفتارایی میکنه که آدم
یهو میاد به خودش میبینه
دلش رفته هوش از سرش پریده
انقده شیرینه که حتی آزارش به دل میشینه
خدا میدونه جَلد بوم من
نمیشه اگه دیر کنم پریده
دارم میمیرم آتیش میگیرم یکی یه کاری کنه واسم
رامو گم میکنم بس که به نگاش پرته حواسم
همه غماش ماله من
دلخوشیام مال اون
من رسیدم خونه
دلم رفته دنبال اون
باید بفهمه میخوامش
ولی نمیدونم چجوری
خدا کنه یه دفعه بیافته
اسمم تو فال اون
مگه میشه دل آدمو
ببره و خودش ندونِ
تو دلم یه حال عجیبه
مثل فردای حنابندونِ
بعد دیدنش دل من
چشم به راه سرگردونِ
خدا کنه اون دلی که
از ما برده برگردونِ
source