متن ترانه مرتضی محمدی سایه
نمیشه از پیشم بری ، نباید از تو بگذرم
وجود تو وجودمه ، اگه بری رسیده روز آخرم
نمیخوام از تو بشنوم ، که قصه مون ، یه بازی بود
بهم نگی ، که عشق من ، مهم نبود مهم نبود مهم نبود
یادت میاد میگفتی که تا تهش
باهم قدم قدم میریم تا آخرش
چشام که باز شد ، دیدم که دستای تو ، یه سایه بود
یه سایه ای یه عمره رو قلبمه
یه قلب پیر و زخمی که پر از غمه
غم نبودت ، همه وجودت برام ، شد آرزو
چرا تموم نمیکنی ، کسوف چشم ماه تو
چرا طلوع نمیکنی ، به ساحل نشسته چشم براه تو
اصلا قبول ، تو بردی و ، اسیر بازی هات شدم
تا اومدم شروع کنم ، فقط با یه رخ تو کیش و مات شدم
source