به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، متین اوجانی کارگردان فیلم، گفت: نقطه ثقل داستان فیلم من، رابطه و چالشی است که پسر بزرگ خانواده با مادرش یعنی شخصیت اصلی قصه (خانجون) دارد. چالشی که مخاطب را هر لحظه به این فکر فرو میبرد که اگر خودش جای پسر بزرگ خانواده بود، با مادرش که در شرف بیماری دمانس یا آلزایمر قرار گرفته است، چه رفتاری را میکرد؟ در کنار چالش اصلی فیلم ما، دیگر اعضای خانواده را که هر کدام مشکلات مخصوص به خودشان را دارند، میبینیم و خیلی کم و تعمدی وارد گوشهای از مشکلات آنها در روایت فیلم میشویم و با دیدن این خانواده، پی به نامگذاری اسم فیلم میبریم: «این جمعیت قابل کنترل».
این فیلمساز در ادامه توضیح داد: بیش از دو سال زمان برد تا توانستم سرمایهگذار شخصی را برای ساخت فیلم مجاب و پیدا کنم که فیلمی اجتماعی و دغدغهمند بسازیم، نه کمدی. امپراطوری سینماداران، متأسفانه فضایی را ایجاد کرده است که فیلمهای غیرکمدی مثل فیلم من، محکوم به شکست در گیشه هستند و این برای آیندهی سینما خطرناک است.
وی به سؤال یکی از منتقدان که معتقد بود فیلم کهنه است، اینگونه پاسخ داد: من بهعنوان کارگردان، دقیقاً همین را میخواستم که از فیلم، چنین برداشتی انجام شود زیرا خیلی از افکار جامعهای که ما در حال حاضر در آن زیست میکنیم، کهنه هستند و باید بازنگری و تعدیل شوند.
اوجانی با انتقاد از فضای حاکم بر فیلمسازی که تحت تأثیر کمدیهای افراطی قرار گرفته و باعث شده است صبر مخاطبین کم شود، ادامه داد: فیلمهای امروزی، همه طنز و سکانسهایشان، قابل حدس است و توجه به جزئیات، انگار مخاطب را دلزده و خسته میکند.
وی در پایان یادآور شد: به شخصه قبول دارم که فیلم خالی از ایراد نیست و شاید اگر در شرایط مالی و زمانی بهتری تولید میشد، انسجام بیشتری میداشت؛ ولی فراموش نکنیم فیلمسازی که فیلم اولش را میسازد، آن هم غیرکمدی، دقیقاً باید از هفتخان رستم رد شود تا شاید فیلم، رنگ پردهی نقرهای سینما را به خودش ببیند؛ از مجابکردن سرمایهگذار گرفته تا مجابکردن مدیران در صدور مجوزهای مربوطه، زیرا بهصورت پیشفرض در ذهن مدیران، فیلمساز یک موجود مزاحم است و باید او و فیلمش را مدام اصلاح و تربیت کرد. این مسئله باعث میشود اگر فیلمساز به قصهای که میخواهد روایت کند اعتقاد نداشته باشد، کم بیاورد و فیلم و روایتش دچار تغییرات بسیار شوند.
ایدهی مادربزرگ و آلزایمر، سوژهای مدرن است که هنوز در سینمای ایران و جهان، جای کار دارد
محمد تقیزاده، منتقد سینما در ابتدا با گلایه از فضای کهنه و کلیشهای فیلم ابراز داشت: نخستین مواجههام با فیلم «این جمعیت کنترل» فضای کهنه و تکراری آن بود که از قصه و ایده تا ساختار و فرم، فیلمهای مختلفی ازجمله «یک حبه قند»، «مهمان مامان»، «وقتی همه خواب بودند» و «ابد و یک روز» را تداعی میکرد. فیلم یک دورهمی خانوادگی را روایت میکند که به بهانهی مکهرفتن مادر خانه ترتیب داده شده است؛ اما در این میان انواع و اقسام شخصیتها وارد روایت و از آن خارج میشوند بدون اینکه کارکرد دراماتیک در مسیر درام داشته باشند. اینکه شخصیتها مدام ایده و موضوعات جدیدی را مطرح کنند، با اینکه ذهن تماشاگر را با آنها مشغول میکند اما راهی کاذب برای ریتمدادن به فیلم و پرهیز از ملالآوری فیلم است که در سالهای اخیر، در میان سینماگران ایرانی باب شده است.
این نویسندهی سینمایی در ادامه از پرگوبودن فیلم انتقاد کرد و افزود: فیلم «این جمعیت قابل کنترل» فیلمی پرگو و مملو از دیالوگی است و دیالوگها هم مثل بسیاری از شخصیتها، زائد و اضافی هستند. فیلمساز در طول درام، قصد آسیبشناسی اجتماعی نیز دارد و انواع و اقسام ایدهها، از شکست بازار بورس تا انتقاد از جراحی زیبایی زنان را بهنحوی غیرمربوط و آشکار در فیلم نشان داده که توی ذوق تماشاگر میزند. ضمن اینکه حجم بالای گفتوشنودهای فیلم، علاوه بر اینکه مخاطب را خسته میکند، اجازهی تمرکز بر گفتوگوها را نیز از مخاطب میگیرد. در اینجا نیز گویی زیادبودن دیالوگها همانند اضافیبودن شخصیتها، سبب شده است فیلم از ریتم نیفتد، اما کسالتبار شود.
تقیزاده در پاسخ به سوال سلیمانی فاخر، دیگر کارشناس رویداد دربارهی استراتژی روایت فیلم گفت: مسیر روایی فیلم، مسیر پر افت و خیزی نبود و حتی نقاط عطف فیلم نیز به سادهترین و دمدستیترین شکل ممکن برگزار شده است. لحظههای مهمی از جمله دعوای برادرها و خبر بدی که مادر را متأثر میکند، در عین با اهمیتبودن، آکسانگذاری نشده است. ضمن اینکه هنوز برخی انگیزههای کاراکترها مشخص نشده است؛ برای مثال مخاطب درست شیرفهم نمیشود که مشکل برادرها چیست و چرا حتی برای لحظاتی مادر خود را تحمل نمیکنند. اگر هم این اتفاق در واقعیت میافتد، برای مخاطب باورپذیر نشده است.
این عضو انجمن منتقدان سینما، در انتها اینگونه جمعبندی کرد: با وجود انتقاداتی که به پرداخت و شیوهی روایی فیلم «این جمعیت قابل کنترل» وارد است، فیلم کار شریفی است و متین اوجانی کارگردانی بسیار شریف و باظرفیت در سینمای ایران است. ایدهی مادربزرگ و آلزایمر، سوژهای مدرن است که هنوز در سینمای ایران و جهان جای کار دارد. ضمن اینکه فضای ایرانی و بومی فیلم و دغدغهمندنبودن شخص اوجانی در تصویرکردن یک ایده شریف، جدید جای تقدیر دارد.
فیلم در دل فرهنگ اصیل، از رنج انسان مدرن حرف میزند
محسن سلیمانی فاخر، منتقد و کارشناس سینما نیز گفت: «این جمعیت قابل کنترل» فیلمی است که به دنبال احیای فرهنگ بومی و خانوادگی است که بخشی از زندگی ما ایرانیان است. همهی ما، کاراکترهای فیلم را هر کدام به نوعی در زندگی شخصی خود و یا دوستانمان بارها دیده و لمس کردهایم. فیلم در دل این فرهنگ اصیل و نوستالژیک، از رنج انسان مدرن حرف میزند. تنهایی، بیماری، طلاق، ناسازگاری، زیاده خواهی و… مواردی است که انسان امروزی را درگیر کرده است.
وی با انتقاد از تعدد شخصیتهایی مانند زوج دخترعمو و پسرعمو که کاشته اما برداشتی از حضور آنان صورت نمیگیرد گفت: این شخصیتها به ساختار و روایت اصلی، کمکی نمیکنند و ظهور و بروز هدفمندی ندارند. فیلم میتوانست از معتادبودن خانجون آغاز شود؛ درونمایهای که فیلم را از یکنواختی نجات داده است. تأکید بر جراحی زیبایی که در فیلم عنوان میشود، بیهدف رها میشود. حتی سند گذاشتن برای آزادی برادر معتاد و نیز سیر بیماری آلزایمر، بینقص نیست.
وی به عنوان فیلم اشاره کرد و گفت: گویی نام فیلم، یک نگاه فرامتنی دارد و از دل داستان برگرفته نشده است؛ چرا که انگار شخصیتهای فیلم قابل کنترل نیستند اما با این حال، نام فیلم «این جمعیت قابل کنترل» است که مخاطب را برای تماشای فیلم ترغیب میکند.
انتهای پیام/
source