متن ترانه وحید نامدار قلب تو

گر کلید قلب تو باشد شبی در دست من

می‌گشایم عاشقانه قلب خود را جا کنم

در هوای نغمه‌های دلنشین تو پریشان

مثل بادی بر دامنت سرگردان بمانم

در پس این روزها بی‌تاب شب‌های ساکت

تا که دستم گیرد آن نرگس نگاهت

در پی مهتاب شب‌هایم غرق تماشا

دل سپردم بر نسیمی در هوای گاهت

عشق را نمی‌دانم چگونه سر کنم

با تو هر لحظه بهار می‌شود در وجودم

گر تو باشی در کنار دل بی‌قرارم

هر سحرگاه با تو من زنده ‌می‌شوم

بوی باران و گل یاسمین در هوای دل

از خیالی با تو هر لحظه بی‌حد و مرز

در کنارت زندگی زیباست مثل رویا

گر تو باشی دلخوشی باشد هر لحظه

با تو هر نفسی شعر و غزل شود

بگذرد هر درد از کنارش با تو

رازها بگویم با نگاه عاشقان

در شب‌های بی‌ستاره با تو باشم

عشق را نمی‌دانم چگونه سر کنم

با تو هر لحظه بهار می‌شود در وجودم

گر تو باشی در کنار دل بی‌قرارم

هر سحرگاه با تو من زنده ‌می‌شوم

source

توسط irmusic4.ir