متن ترانه فرشاد جمالی مست

آنکه بی‌باده کند جان مرا مست کجاست

و آنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

و آنکه سوگند خورم جز به سر او نخورم

و آنکه سوگندِ من و توبه‌ام اشکست کجاست

و آنکه جان‌ها به سحر نعره‌زنانند از او

و آنکه ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست

جانِ جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب

این‌که جا می‌طلبد در تنِ ما هست کجاست

عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد

و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست

بیت آواز ؛

همه را بیازمودم ز تو خوش‌ترم نیامد

چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

source

توسط irmusic4.ir