متن ترانه سعید طلایی هوا خواه

قصد جان کرده آن زلف بلور تو

پیچیده بر حال و هوایم فر موی تو

ساعتی صد دفعه جان مرا بردی

ریشه شده بر دل و جانم عطر و بوی تو

هوا خواه توام جانا اما نمیدانی

در خانه ی قلب من دائم تو مهمانی

جان من نذر دو چشمان غزالت

نبینم که نشسته خم به ابروی کمانت

تو جانی و جهانی و تمام من تویی تو

به مانند جمالت خود ماه ندارد

هوا خواه توام جانا اما نمیدانی

در خانه ی قلب من دائم تو مهمانی

source

توسط irmusic4.ir