به گزارش گروه فرهگ و هنر برنا؛ نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «ترس از اشک‌های واقعی» به کارگردانی امیراحمد قزوینی و تهیه‌کنندگی آزاده صمدی عصر دوشنبه ۲۸ آبان توسط گروه سینمایی «هنر و تجربه» در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

در این نشست رضا صائمی به عنوان منتقد، پادینا کیانی بازیگر، محمد کریم‌پور نویسنده و امیراحمد قزوینی کارگردان فیلم نیز حضور داشتند.

امیراحمد قزوینی در ابتدا درباره روند ساخت این فیلم توضیح داد: من با محمد کریم‌پور از کودکی در یزد دوست بودم و به‌خوبی یکدیگر را می‌شناسیم. وقتی فیلمنامه این کار را می‌نوشتیم درباره این موضوع فکر کردیم که رجوع به گذشته در این فیلم، کجا می‌تواند به ناخودآگاه و میل به سینمای ما اتصال پیدا کند. تصمیم خطرناکی هم بود و ممکن بود به فیلم آسیب بزند اما با هم به این نتیجه رسیدیم که چنین فرمی را در سینما تجربه کنیم.

فیلمسازی در مسیر کشف معنا

وی افزود: اکثر آدم‌ها در زندگی‌شان گاهی بی‌معنایی را تجربه می‌کنند به عقیده من زمانی بی‌معنایی قدرت پیدا می‌کند که آدم تصمیم می‌گیرد دنبال معنایی بگردد. هر هنرمندی که در هنر دنبال یک ضرورت انسانی و فکری است گاهی احساس می‌کند که به بن‌بست رسیده و در همین مسیر کشف معنا به بی‌معنایی می‌رسد.

این کارگردان عنوان کرد: ما روزی فیلمنامه را نوشتیم و اصلاً فکر نمی‌کردیم که می‌توان این فیلم را ساخت. در آن زمان کتابی از مصاحبه‌های نوری بیگله جیلان می‌خواندم و بهترین برداشت این کتاب برای من این بود که اگر ایده‌ای داری آن را بساز و دنبال هیچ فرد و کمپانی نباش.

محمد کریم‌پور فیلمنامه‌نویس و تدوینگر فیلم نیز درباره ایده اولیه این فیلمنامه گفت: تمام این قصه از جایی شروع شد که پدر امیراحمد قزوینی فوت کرد و او رنج بسیاری را تحمل کرد. او یک جمله عجیب سر خاک پدرش به من گفت که «پدرم فوت شد و دیگر برای چه کسی تئاتر کار کنم؟» من در آن ایام بی‌معنایی امیراحمد را می‌دیدم و فرم فیلم نیز از همین‌جا شکل گرفت که ما در آن ایام مدام در یزد پرسه می‌زدیم و با آدم‌های مختلف حرف می‌زدیم.

رضا صائمی با اشاره به اینکه با یک فیلم‌جستار طرف هستیم، عنوان کرد: میان رویکردهای مختلف تجربه‌گرایانه، این فرم از روایت را می‌توان کم‌وبیش ذیل فیلم جستار قرار داد. اساساً امروزه جستارنویسی و فیلم جستار بسیار جذاب‌تر از مقاله علمی است زیرا جستار مرزی میان داستان و ناداستان است. در فیلم جستار، عینی‌بودن و شهودی بودن جهان ذهنی فیلمساز بسیار اهمیت دارد؛ یعنی آنچه که مهم است تلقی و برداشت جهانی فیلمساز از سوژه است.

مسئله بودن یا نبودن!

این روزنامه‌نگار تصریح کرد: در پایان فیلم شخصیت اصلی قسمتی از «هملت» را می‌خواند و به عقیده من کلیت فیلم به تصویر کشیدن همان چند دیالوگ پایانی است. درواقع مسئله اصلی فیلم «ترس از اشک‌های واقعی» بودن با نبودن است. ایده و موقعیتی که ابراهیم تجربه می‌کند برای من بسیار همدلانه بود و او در جستجوی معنایی است تا با آن رنج زیستن خود را کمتر کند.

این منتقد عنوان کرد: ما همواره فکر می‌کنیم که معنا چیزی بیرون از ماست که باید دنبال آن بگردیم. درواقع معنا خیلی از مواقع ساختنی و برساختنی است؛ یعنی ما باید درون تجربه زیستن معنا را در وجودمان بسازیم. در این فیلم معنا یعنی اینکه من از بودن خودم احساس رنج نکنم. در این فیلم بحرانی که برای ابراهیم ایجاد می‌شود باعث می‌شود که او در بازیگری دچار مشکل شود اما نکته جالب این است که خود بازیگری مجدد به زندگی او معنا و ماهیت می‌بخشد. اتفاقی که برای ابراهیم رخ می‌دهد این است که به دل رنج‌ها و تروماهایش می‌رود و با آن‌ها کنار می‌آید.

وی تاکید کرد: فیلم بحران زندگی انسان امروز را روایت می‌کند و به همین دلیل آدم‌های زیادی باشخصیت اصلی آن هم‌ذات‌پنداری می‌کنند.

سینما یک‌ هنر عینی و شهودی

صائمی با انتقاد نسبت به نوع روایی فیلم گفت: فیلم شخص‌محور است و نه قصه‌محور. من از این بابت کار را ضعیف می دانم زیرا در تصویر کشیدن جهان ذهنی کارگردان دچار مشکل است. شاید درباره همین قصه رمان یا داستان کوتاهی نوشته می‌شد، مخاطب با آن ارتباط بیشتری برقرار می‌کرد. درواقع مصالح داستانی فیلم کم است و در انتقال پیام به مخاطب الکن باقی می‌ماند. سینما یک‌ هنر عینی و شهودی است و این نوع فیلم‌ها گاهی ممکن است با ماهیت سینما در تعارض باشند زیرا در سینما ما باید هر آنچه می‌خواهیم نشان دهیم نه اینکه آن را بگوییم.

کریم‌پور در پایان درباره قصه نداشتن این فیلم عنوان کرد: سعی ما بر این بود که فیلم قصه نداشته باشد و اگر فرازوفرودهای داستانی را در فیلممان قرار می‌دادیم حرفی که می‌خواست بزند زیر سوال می‌رفت به همین دلیل سعی کردیم اصل پیام فیلم را مستقیم به مخاطب منتقل کنیم.

انتهای پیام/

source

توسط irmusic4.ir