متن ترانه راژان طلوع صبح
شروع شد
دیدمت بیدارم تا طلوع صبح
بهتره نگیم بِهَم دروغ
کردیم به دلایه هم ورود
فکرکن بشه یهویی وارونه شهر
بمونیم فقط منو تو واسه هم
خورشید همیم تویه شبایه سرد
دیدی آخر اون چشات کارشو کرد
از الان به بَعد
هرچی تو بگی آخه شدی عشقه خودم
تویه جمع ساکتم ولی پیشه تو نه
ی جوری اومدی تو زندگیم ک شدی
ماله خودم
بین ما دوتا
یه حِسیه که همیشه میمونه بام
مثه دیوونه ها به جاده میزنیم
مهم نیس کجا
نِشست به قلبم عشقت آخر
خوش اومدیا
از الان به بعد
source