ابراهیم حاتمی‌کیا معتقد است که فیلم «بوی پیراهن یوسف» تصورش را از مفهوم انتظار مشخص می‌کند.

به گزارش ایسنا، «بوی پیراهن یوسف» تولیدی سال ۷۴ با موسیقی مجید انتظامی و بازی ماندگار علی نصیریان و نیکی کریمی بارها به مناسبت سالروز ورود آزادگان پخش شده است و همچنان برای مخاطب تاثیرگذار بوده است.

این فیلم که به تهیه‌کنندگی مجید مدرسی ساخته شده است، روایتی است از؛«دایی غفور» که راننده تاکسی فرودگاه است، برخلاف دیگران که می‌گویند پسرش شهید شده است،معتقد است که پسرش «یوسف» روزی برخواهد گشت. زندگی او و دختری به نام «شیرین» که از قبل برای جست‌وجوی برادش به ایران آمده است و در میان آزادگان جنگ تحمیلی به دنبال برادرش است، در یک نقطه به هم می‌رسد و…

و امروز ۲۶ مرداد ماه به بهانه سالروز ورود آزادگان مروری داریم بر برخی نکات کمتر شنیده شده، فیلم «بوی پیراهن یوسف».

روایت‌های کمتر شنیده شده از «بوی پیراهن یوسف» حاتمی‌کیا

علی نصیریان در گفت‌وگوی مشروحی که سال‌ها قبل با ایسنا داشت، گفته بود: تا قبل از سال ۷۴ دو سالی، خارج از کشور پیش فرزندانم بودم که پس از برگشت بلافاصله آقای حاتمی‌کیا پیشنهاد بازی در فیلم «بوی پیراهن یوسف» را دادند. فیلم «دیده‌بان» ایشان را دیده بودم و حس می‌کردم کارگردانی خوبی است. بعد از «بوی پیراهن یوسف» هم ایشان گفتند، خیلی دوست دارند آن نقش کوتاه را در «برج مینو» بازی کنم که قبول کردم.

این هنرمند سرشناس همچنین چند سال قبل در گفت‌وگویی تصویری که با عباس یاری در مجله فیلم داشته است، درباره حضور در فیلم «بوی پیراهن یوسف» یادآور می‌شود که ابراهیم حاتمی‌کیا به من پیشنهاد داد، چند روزی با راننده فرودگاه که پدر شهید هم هست، همکلام شوم، من این تجربه را انجام دادم، شاید کمک زیادی نکرد ولی تجربه خوبی بود. بیشتر از همه در آن فیلم تحت تاثیر اینکه جوانان این مملکت چگونه جانشان را از دست دادند، بودم و نقش دایی غفور را بازی کردم.

او همچنین خاطره جالبی از سکانسی که در فیلم «بوی پیراهن یوسف»، اتوبوس آزادگان می‌آید تعریف کرده است، سکانسی که در آن پایش در چاله‌ای ناخودآگاه می‌رود و این اتفاق به باور پذیر شدن این سکانس کمک می‌کند.

علی نصیریان همچنین گفته است: من در فیلم «بوی پیراهن یوسف» پدر یک شهید بودن را باور کرده بودم و به همین دلیل با تمام وجودم «دایی غفور» را بازی کردم، اگر امروز سینمای دفاع مقدس خالی از قهرمان شده است به این دلیل است که بازیگران نقشی که بازی می کنند را باور ندارند و صرفا وی را بازی می کنند در صورتی که باید خود آن نقش شوند. 

بخش‌هایی از موسیقی و فیلم «بوی پیراهن یوسف»

اما در نشستی که آبان سال گذشته با محوریت تاریخ سینمای ایران در سینما آزادی برگزار شد که مشروح آن در این لینک موجود است؛ ناصر شفق سینماگر و مدیر فرهنگی در پاسخ به پرسش فریدون جیرانی مبنی بر اینکه در آن زمان که مسئولیت داشته است، «بوی پیراهن یوسف» مورد بی‌مهری مدیران قرار گرفت و درجه ب به آن دادند. چرا این اتفاق افتاده است؟ اظهار کرد: قبل از این فیلم، ما دو سه تا مشکل عدیده سر آثار دفاع مقدس داشتیم که من به شورای عالی انقلاب فرهنگی رفتم و گفتم ما در ادامه نمی‌توانیم قوی عمل کنیم چون هر لحظه می‌گویید قهرمان قصه را عوض و یا از بازیگر ستاره استفاده نکنیم! برای اولین بار در فیلم «بوی پیراهن یوسف» با بازی نیکی کریمی و علی نصیریان برخی معیارها تغییر کرد. من خودم زمانی که با علی نصیریان صحبت کردم، می‌گفت بهترین بازی تاریخ سینمای من، این اثر بود اما در جشنواره آن سال به ایشان جایزه ندادند. ما تمام تلاشمان این بود که بازیگران ستاره بتوانند در فیلم‌های سینمایی دفاع مقدس بازی کنند.

جیرانی اما تاکید کرد: این نکته شما درست است. ناگفته نماند که هم «بوی پیراهن یوسف» و هم «برج مینو» مورد بی‌مهری قرار گرفتند و آقای ضرغامی درجه ب به آن‌ها داد چراکه قهرمان هر دو زن و نیکی کریمی بود.

روایت‌های کمتر شنیده شده از «بوی پیراهن یوسف» حاتمی‌کیا

ابراهیم حاتمی کیا در مصاحبه‌ای درباره این فیلم گفته است، از من پرسیدند:« چرا درباره امام زمان (عج) فیلم نمی‌سازی و گفتم که ساخته‌ام؛ همین «بوی پیراهن یوسف». حتما که نباید مستقیما سراغ یک موضوع بروم. این فیلمی بود که تصور مرا از مفهوم انتظار مشخص می کرد. »

در زمان نمایش فیلم شهرام جعفری نژاد منتقد در ماهنامه سینمایی فیلم درباره «بوی پیراهن یوسف» نوشت: «بوی پیراهن یوسف درباره انتظار و منتظران است. منتظرانی که برخی عاقلند و برخی عاشق، برخی باور دارند و برخی تردید و برخی صبورند و برخی ناپایدار. اما نتیجه به هر حال فرقی نمی کند. معجزه ایمان، عاقلان و عاشقان را یکسان به وصل می رساند (امتیاز فیلم در این تلقی ست.)»

ناصر صفاریان مستندساز و منتقد هم در بخش‌هایی از مطلب‌اش در ماهنامه فیلم در سال ۷۶ درباره این فیلم نوشته است،: «حاتمی‌کیا می‌گوید: «چرا همیشه باید از عقل به حس برسیم؟ بیاییم حس را به عقل تبدیل کنیم.» در فیلم هم، حس جلوتر از عقل حرکت می‌کند. فصل تونل و تبدیل شدن یک پلاک به دو پلاک و مرور فیلم‌های ویدئویی مربوط به یوسف در ذهن شیرین، بهترین جلوه‌های تبدیل عقل به حس و بسط روحیه‌ ایثار -بر اساس احساس- است. تمام نشانه‌های مادی موجود ثابت می‌کند که یوسف شهید شده، اما دایی غفور با نگرشی فراتر از عقل و منطق، ایمان دارد که یوسف باز می‌گردد. در مقابل، شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد که نشانه‌هایی از زنده بودن خسرو به دست می‌آید. اما نتیجه، چیز دیگری می‌گوید. برخلاف تمام معیارهای منطقی، یوسف – که نباید برگردد – برمی‌گردد و خسرو – که باید برگردد – بر نمی‌گردد. فیلمساز، با چنین پایانی، این نکته را گوشزد می‌کند که انتظار هنوز پایان نیافته و این تسلسل همچنان ادامه دارد.
ویژگی مثبت «بوی پیرهن یوسف» این است که حاتمی‌کیا پرونده‌ فیلمش را با خوش‌بینی غیرواقعی نمی‌بندد. در کنار امید و ایمان به معجزه، رگه‌هایی از تلخی و ناامیدی هم وجود دارد که به باورپذیر شدن اثر کمک می‌کند. یوسف در شرایطی به آغوش میهن باز می‌گردد که دیگر از آغوش صدیقه خبری نیست. حبیب، داماد دایی غفور به این نتیجه می‌رسد که با آن صورت به هم ریخته‌ای که زن و فرزندش هم توان دیدنش را ندارند، از خانه دور باشد. نمای پایانی هم در خوش‌ بینانه‌ترین دید، نشانه‌ تداوم انتظار شیرین است؛ چرا که شیرین به رغم آن که به دایی غفور می‌گوید دوست دارد برادرش از کدام سو بیاید، در لحظه‌ پایانی به سویی دیگر خیره می‌شود. با نگاهی که امیدی به بازگشت خسرو ندارد، نگاهی که امتدادش به خسرو نمی‌رسد.»

انتهای پیام 

source

توسط irmusic4.ir