گروه سینمای خبرگزاری هنر ایران: امیر قادری منتقد و کارشناس سینما که چندی پیش سلسله نشست‌های «سینما رو به آینده» را در سینما آزادی به همت حوزه هنری میزبانی می‌کرد؛ در گفت‌وگوی اختصاصی با هنرآنلاین در مورد آنچه که در این نشست‌ها گفته شد صحبت کرد.

 

جمع‌بندی‌تان از نشست‌های «سینما رو به آینده» چیست؟ مفید بودند؟

طرفدار حفظ منافع فردی هستم ولی  تصورم این است که حفظ منافع فردی، وقتی در مسیر درستش پیش ‌می‌رود؛ بعد از مدتی باید به منافع جمعی تبدیل بشود. آنچه که من دیدم، متاسفانه بخش مهمی از سینمای ایران، به‌شکلی عمل می‌کند که منافع شخصی‌اش در برابر منافع سینمای ایران قرار می‌گیرد. هدف بسیاری از سینماگران، انگار فیلم خوب ساختن نیست؛ همان‎‌طور که هدف مدیر به جای اینکه حل بحران باشد، به شکلی دور زدن بحران است. واضح‌تر بگویم، انگار منافع بخش متاسفانه مهمی از اهالی این سینما، در حفظ بسیاری از این بحران‌هاست که البته ناامید کننده است. طبعا معمول نیست که یک نفر در حوزه‌ای کار کند که شکست آن حوزه به نفع او تمام شود. اگر این اتفاق می‌افتد، پس جای تامل دارد. به‌ همت دوستان سوره، سعی کردیم در نشست‌های «سینما رو به آینده» مدیران و سینماگران از حوزه‌های مختلف و گروه‌های موسوم به چپ و راست سینمای ایران حضور داشته باشند. افرادی که به‌ندرت دیده‌ایم کنار هم بنشینند و گفت‌وگو کنند.

 

آیا این گونه نشست‌های تخصصی با حضور چهره‌های تاثیرگذار سینمای ایران کمک می‌کند تا گره‌ای از کار سینما باز شود؟

صرف کنار هم نشستن افراد مشکل حل نمی‌شود. نشست «سینما رو به آینده» قدم اولی بود برای رسیدن به اجماع نظرات اهالی سینما. نظرم این است که حتی اتحاد سینماگران (البته اتحاد بر پایه‌ی حفظ منافع فردی) همچنان جزو مقدمات آینده‌ی سینمای ایران است. تجربه تاریخی نشان داده اتحادی که منافع فردی را تامین نکند، امکان تامین منافع مجموعه را هم بعد از مدتی نخواهد داشت.

 

یکی دو نفر از مهمان‌های این نشست‌ها نتوانستند در جلسات شرکت کنند. با آنها تلفنی صحبت کردم. آنها هم مثل آقای ایل‌بیگی و یا دیگر مهمان‌ها معتقد بودند پروانه ساخت مسئله اصلی سینما نیست. شما با چه رویکردی سرفصل گفت‌گوهای این نشست‌ها را تعیین کردید؟ و آیا همچنان پروانه ساخت را مسئله اصلی می‌دانید؟

البته همانطور که در نشست‌ها هم در موردش صحبت شد، مسئله‌ی اصلی سینما گسترده‌تر از پروانه ساخت یا سانسور است. سال‌ها در مورد انحصار سینمای نفتی صحبت کردیم. نظرم این بود که شاید حذف پروانه ساخت بتواند مقداری این انحصار را تحت تاثیر قرار دهد. اما آنچه که سینمای ایران در گام اول به آن نیاز دارد، شکل دادن به کمپانی‌های فیلمسازی است. ارگان‌های دولتی‌ای هم که وجود دارند باید خودشان را به شکل کمپانی تعریف کنند و در یک فضای رقابتی با کمپانی‌های دیگر سنجیده و دیده شوند.

بعد از تشکیل کمپانی‌ها، می‌توانیم شاهد تاثیرگذاری این کمپانی‌ها بر دولت، و بر تصمیم‌های سازمان سینمایی باشیم تا یک قدم در مسیر رشد پیش برویم. آن زمان است که هر چقدر این کمپانی‌ها سودشان را از طریق فروش بلیت به گروه‌های مختلف تماشاگر به دست بیاورند، یعنی دستشان در جیب مردم باشد، این مسیر بهتر طی خواهد شد.منظورم فقط یک گروه خاص، یا فیلم‌های پرفروش نیست. هر فیلمی مخاطب هدف خودش را دارد. یک فیلم تجربی با بودجه خیلی کمی ساخته می‌شود. ولی چون مخاطب هدفش را گروهی از مخاطبان  حرفه‌ای سینما می‌داند، می‌بینیم با یک استقبال اندک به سود می‌رسد. به همین علت وقتی می‌گوییم دست در جیب مخاطب، مدنظرمان مثلا فقط فیلم‌های کمدی‌ای که خانواده‌ها را به سینما می‌کشاند نیست. در واقع “مخاطب” شامل طیف گسترده‌ایست و هر طیف شکل خود و سینمای خود را می‌طلبد. با تشکیل کمپانی‌های مختلف هر کدام از این کمپانی‌ها با توجه به خاستگاهشان برای مخاطبی خاص فیلم خواهند ساخت. به این شکل می‌توانیم با گروه‌ها و طبقات مختلف جامعه ارتباط بگیریم.

امیر قادری

پس از رکود سنگینی که در سال‌های قبل از کرونا در سینمای ایران اتفاق افتاده بود و کرونا هم به‌آن افزوده بود؛ دیدیم که با فروش فسیل دیگر فیلم‌ها هم به گیشه‌ی مقبولی رسیدند. یکی از راه‌کارهای موثر برای جذب مخاطب سینما، که سودش به سازندگان دیگر محصولات هم می‌رسد؛ اکران فیلم‌های مطرح جهانی است. چرا مدیران سینمایی ایران با همکاری سینماگران داخلی، از اکران این دست فیلم‌ها جلوگیری می‌کنند؟

سال‌هاست که به دنبال اکران فیلم‌های خارجی هستیم. در تجربه‌ام در ده-بیست سال اخیر، بر این نکته تاکید داشته‌ام و خودمان هم چندجایی ایستادیم و انجامش دادیم، متاسفانه مسئله اصلی این است که گروه‌های مختلف سینمایی در این مورد اتحاد دارند. همه برای جلوگیری از اکران فیلم خارجی متحد هستند.

فکر می‌کنند با اکران فیلم خارجی بازار انحصاری سینما را از دست می‌دهند. در حالی که به دو دلیل اشتباه می‌کنند. یک اینکه وقتی پول وارد صنعتی می‌شود بقیه‌ی سینماگران و از جمله سینمادارها هم منتفع می‌شوند  دلیل دوم این است که اکران فیلم خارجی، کیفیت آثار را بالا می‌برد. چون رقابت بیش‌تر می‌شود. این در حالی است که مردم همین حالا هم دارند فیلم‌های خارجی را به صورت قاچاق در خانه‌هایشان می‌بینند.

در همین زمانی که ایده‌ی اکران فیلم‌های خارجی را خیلی جدی پیگیری کردم، استدلال‌های مختلفی از سینماگران ایرانی شنیدم. اول اینکه می‌گویند ما تحریم هستیم. به نظرم این مورد قابل حل است و در مواردی بهانه است. ضمنا در صورت اینکه تحریم بودن مسئله باشد، شما اول موافقت کنید تا برویم دنبال حل مشکل. نه اینکه گفته شود نباید این اتفاق بیفتد.

دومین استدلالی که وجود دارد این است که فیلم باید سانسور شود. در حالی که اتفاقا در شرایط فعلی همانطور که در مواردی خودمان هم این دست فیلم‌ها را اکران می‌کنیم، اغلب فیلم‌های مهم سینمای جهان، به جز مواردی که اغلب اکرانشان را در جشنواره‌‌ها آغاز می‌کنند و مربوط به حوزه‌های خاصی از سینما هستند، اتفاقا به دلیل امکان اکران در کشورهای مختلف، معمولا مشکلی برای اکران ندارند. این را هم یک بهانه‌ی دیگر می‌دانم.

اما تکرار می‌کنم، این مورد، متاسفانه جزو مواردی است که تمام گروه‌های مختلف سینما اتحاد دارند که ما نباید اکران فیلم خارجی داشته باشیم. تاریخ سینمای ایران نشان می‌دهد که سینما یک عادت است، شما وقتی در خانه فیلم می‌بینید، اگر مدتی فیلم دیدن را کنار بگذارید، عادت فیلم دیدنتان را از دست می‌دهید. یا یک ماه سریال نبینید، عادتتان را از دست خواهید داد. ضمن اینکه فیلم دیدن به لحاظ اقتصادی باید وارد سبد فرهنگی خانوار شود. اکران فیلم خوب خارجی، جدا از این که سرمایه به‌سینما تزریق می‌کند، چنین امتیازاتی هم دارد.

 تا زمانی که “عادت” سینما رفتن را به مخاطبان برنگردانیم، نمی‌توانیم روی جذب گسترده‌ی مخاطب سینمای ایران حساب کنیم. اکران فیلم‌های جهانی به برگشت «عادت سینما رفتن» کمک می‌کند. ضمن اینکه در کنار چنین اکرانی می‌توان از راهکارهایی مثل مالیات گرفتن از فیلم خارجی برای کمک به محصولات داخلی هم بهره ببریم.

بهانه‌ی دیگر مدیران و سینماگران در فضای انحصاری برای جلوگیری از اکران فیلم خارجی؛ این بود که تعداد سالن‌های سینمای ایران کم است. الان دیگر تعداد سالن‌ها کم نیست. همه سالن‌ها هم به دنبال جذب مخاطب هستند. به نفع سینماست که از تعطیلی سالن‌ها جلوگیری کند.

در مقابل همه‌ی این بهانه‌ها باید توجه کرد نکته‌ی اصلی همان از دست دادن انحصار است. مثل بازار خودرو. در آن بازار هم حاضر نیستیم با ورود ماشین خارجی موافقت کنیم. از این نظر بازار سینما و بازار خودرو به هم شبیه هستند.

امیر قادری

قیاس بازار خودرو و سینما از این جهت که در سینما انتظار می‌رود با طبقه‌ی فرهیخته و اهل ادب‌وهنر روبه‌رو باشیم، آزاردهنده است. انتظار مخاطبان از طبقه‌ی فرهیخته‌ی جامعه درک و تعامل برای رشد در همه‌ی جوانب است.

فکر می‌کنم مرز میان هنر و صنعت را نشود به‌ همین سادگی کشید، که خودش بحث مفصلی است و گفت‌وگویی دیگر را می‌طلبد. در ضمن، همیشه در مورد طبقه‌ی به اصطلاح فرهیخته یا روشنفکری سینما و ادب‌وهنر، مسئله‌ای که وجود داشته این است که طبق مثل معروف: هر چه بگندد نمکش می‌زنند، وای به‌روزی که… قاعدتا این طبقه باید قشر پیشرو و سالم جامعه باشند، تا باقی جامعه، در بحران‌های سیاسی‌اجتماعی تاریخ به آنها پناه ببرند. اما متاسفانه یا این گروه‌ها اینقدر به گروه‌ها و جناح‌های سیاسی وابسته هستند و یا اینقدر درگیر حیات خودشان، که نه تنها خیلی وقت‌ها روی وظیفه‌ی تاریخی‌شان پا گذاشته‌اند، بلکه خودشان یکی از بزرگترین موانع بوده‌اند.

در مواردی این قبیل مانع ایجاد کردن‌ها در مسیر توسعه و پیش‌رفت، به‌خاطر کم‌سوادی و درک و تلقی محدود از هنر است، اما در موارد دیگر به دلیل تلاش برای ادامه حیات صنفی یا گروهی در محیط انحصاری بوده که تلاش کرده‌اند جلوی اصلاحات گرفته شود.

چه زمانی ماجرا خطرناک‌تر شده؟ وقتی تابلوی این گروه، فرهنگ‌وهنر و به‌اصطلاح روشن‌فکری بوده.اینجا آدرسی غلط به مردم داده می‌شود. مردم به صورت مستمر به‌این گروه‌هال دل می‌بندند و امیدوار می‌شوند و همچنان با مانع روبه‌رو می‌شوند.

 

با موضوع مسائلی که در نشست‌های «سینما رو به آینده» مطرح شد، با عده‌ای از اهالی سینما هم صحبت کردم. آنها با توجه به اینکه حوزه هنری (سوره) متولی این نشست‌ها بوده، ایراد را به متولیان برگزاری نشست گرفتند. نظرشان این بود که حوزه هنری جز متولیان امر فیلمسازی‌ است و نمی‌تواند در خصوص چرایی روند فیلمسازی موضع مطالبه‌گر داشته باشد.

این صحبت از چند جنبه قابل بحث است. بخش مثبتش این است که بله به نظر من هم خیلی از ارگان‌ها و نهادهای ما کارشناسی درستی برای تخصیص منابع خودشان ندارند. ولی مسائل بزرگتری که فیلمسازان باید به آن فکر کنند و مسئله‌ی اصلی این است که شما چرا اینقدر چشم‌تان به دست نهادهای مختلف است.

قطعا باید کیفیت محصولات این نهادها از جمله حوزه بالاتر برود، اما تلاش برای مطرح کردن بحث‌های تخصصی و طرح آفت‌ها و بحث‌های ایجابی هم بخشی از وظیفه و مسئولیت چنین نهادهایی است. در کنار این، از دوستان سوره تشکر می‌کنم که دست‌ را برای چنین بحث‌هایی، از جمله در همین گفت‌وگو مطرح شد، و هم‌چنین ایده‌ها و مواضع مهمان‌ها باز گذاشتند و این نشست‌ها بدون خط قرمز برگزار شد و دوستان سوره برای انتقال صحبت‌ها در قالب گزارش بعد از میزگردها به‌شکل متن‌های مفصل هم بسیار دقیق و خوب و حرفه‌ای برخورد کردند، تا نکته‌ها و گوشه‌های این نشست‌ها، به‌تمامی منتقل شود. این موارد گوناگون، حاصل کار آقای هادی فیروزمندی و تیم خوب و کار بلد‌شان بود، که به‌سهم خودم از تمام دوستان تشکر می‌کنم.

 

بله شاهد فضای نشست‌ها بودم، و گزارشات هم دقیق و منصفانه منتشر شد.

چه خوب که شرکت داشتید. در ضمن همانطور که ابتدای گفت‌وگو مطرح کردم، از اینکه نهادها و ارگانهایی مثل فارابی، حوزه هنری، اوج، روایت فتح و دیگر متولیان دولتی به کمپانی‌هایی در بازار رقابتی محصولات فرهنگی تبدیل شوند، استقبال می‌کنم. در این شرایط، ورود و خروج سرمایه مسئله می‌شود. دوم اینکه مسیر و عملکرد شفاف می‌شود. سوم اینکه بازار رقابت شکل می‌گیرد.

در حال حاضر اغلب این نهادها به خصوص فارابی انگار متولی توزیع سرمایه در سینمای ایران هستند، که البته به‌نظرم در سال‌های اخیر فارابی از این نظر نسبت به دیگر نهادها عقب افتاده‌ است. درگیر سفارش‌ها شده و فیلم‌های خوب کمتری تولید کرده و  بیشتر درگیر پخش سرمایه بوده تا اینکه محصولات با کیفیت بالایی را تولید کند. همین که سینماگرها فارابی را به عنوان متولی فیلمسازی ترجیح می‌دهند یعنی به دنبال تخس پولند.

 

اهالی به‌نام سینما از جناح‌های متفاوت، قریب به اتفاق بر این نکته اتفاق نظر داشتند که با تغییر دولت‌ها و مدیریت‌ها در سینما، چرخ از نو اختراع می‌شود و این امر را آفت مکرر مدیریت فرهنگی دانسته‌اند. با توجه به این نظر مشترک سوال پیش می‌آید حالا که همگی اتفاق نظر دارید پس چرا با هم اجماع نمی‌کنید تا مشکل حل شود؟

یکی از مشکلات معمولا این است که ما خیلی وقت‌ها پشت کلمات قایم می‌شویم. به‌عنوان مثال، عباراتی مثل «دموکراسی» «آزادی بیان» و از همه مهم‌تر «مردم». در حالی که وقتی قرار است مردم در بازارِ آزادِ اقتصادی محصولاتِ فرهنگی، محصول مورد علاقه‌شان را انتخاب کنند، راه‌حل‌‌های انتخاب اقتصادی مردم را می‌بندیم یا تخطئه‌شان می‌کنیم. چه آن دسته افرادی که می‌گویند کیفیت محصولات برای مشتری قابل سنجش نیست و چه آن کسانی که می‌گویند مردم مبتذل‌پسندند. در هر دو مورد اتفاقا این اتفاق می‌افتد. به همین خاطر فکر می‌کنم دلیل اینکه می‌بینید حرف‌ها خوب است ولی نتیجه آنچه که باید بشود نیست، قایم شدن پشت کلمات بدون طی کردن مسیر درست است. اگر بخواهم مهربان‌تر باشم می‌گویم ممکن است به آنچه که می‌گویند آگاهی و اشراف ندارند.

امیر قادری

مسئله‌ای که در این راستا وجود دارد حضور برخی از چهره‌های سینما در ادوار مختلف دولت‌هاست. در نشست «سینما رو به آینده» هم به این نکته اشاره شد. امیر قادری این همراهی با دولت‌های متفاوت را آفت قلمداد می‎کنید یا انعطاف.

هر کدام از این موقعیت‌ها به ذات خود، نمی‌تواند منفی باشد. به قولی کسی که بتواند با گروه‌های مختلف کار کند هم به شکلی منعطف است و هم اینکه هر کدام از این نگاه‌ها و روش‌ها از یکسری امتیازات برخوردارند. همانطور که مردم هر چند وقت برای اصلاح روند گذشته یکی را انتخاب می‌کنند. انگار مردم در هر دوره با انتخابشان سعی می‌کنند اشکالات دوره قبل را برطرف کنند. اما اینکه چقدر موفق می‌شوند مشخص نیست. در همین مسیر، یک نفر می‌تواند در این تغییر و تحولات تاریخی بهترین‌ها را برای خودش و سینما بخواهد و این انعطاف است. و هم می‌تواند فرصت‌طلبی به مفهوم مثبت خودش باشد.

اما آنچه که در نشست مذکور نکوهیده شد، افرادی هستند که اتفاقا به همین دلیل ترمز سینمای ایرانند. یعنی در جهت منافع خودشان، شروع می‌کنند به تزریق بیماریهای معمول سینما به هر دولتی. دوباره آن دولت را به شکل خودشان در می‌آورند. یا از طریق حمایت کردن، یا قهر کردن، یا گروگان گرفتن یکسری از سینماگران یا یک بخشی از مجوزها… گروه‌های مختلف ابزار متفاوتی دارند. به این طرق دولت‌ها را به سمت خودشان می‌برند و در همچنین تله‌ای می‌اندازند. این‌ها آن مسائلی است که در نشست نکوهیده شد. واگرنه؛ کسی که بتواند از امتیازات هر دوره برای منافع عمومی سینما و طبعا جامعه و کشور خودش استفاده کند، که دمش گرم.

 

آیا تهدیدها و امیدهایی که در نشست گفته شد، به دولت جدید منتقل می‌شود. یا کسانی که دست‌اندرکار مدیریت فرهنگی دولت آینده خواهند بود؟

اولا که تعدادی از افرادی که در نشست مهمان شدند، همان افرادی هستند که احتمال دارد در این سال‌ها هم سکان مدیریت فرهنگی را عهده‌دار شوند. دوره‌های قبلی نشست‌ها، که البته به این شکل درباره دولت‌ها نبود و موضوع تاریخ سینمای ایران بود، تاکیدمان بر پیاده‌سازی نشست‌ها به صورت متن، این بود که طبق تجربه حتما خوانده می‌شوند. در همین جا در خصوص پیاده‌سازی گزارش نشست‌ها از دوستان سوره بابت دقت نظرشان تشکر می‌کنم. در دوره‌های قبلی با هر کس که تماس گرفته می‌شد اطلاع پیدا می‌کردیم که متن نشست‌های دوره‌های اخیر را مطالعه کرده است. چه از طریق «کافه سینما»، چه دیگر خبرگزاری‌ها.

اهالی سینما نسبت به آنچه در نشست‌ها مطرح شد و مسیر طی شده، آگاه بودند. از همه‌ی مردمی که حضور پیدا کردند تشکر می‌کنم. چون مسائل مطرح شده بسیار تخصصی و صنفی بود. نشست‌های ما با جلسات نقد فیلم یا اکران فیلم‌ها که برای عموم سینمادوستان جذابیت دارند، متفاوت بودند. با این همان‌طور که خود شما مشاهده کردید؛ مردم می‌آمدند و تا آخر جلسات حضور داشتند. افرادی که واقعا حتی شغل و حرفه‌شان سینما نبود که موضوعات مطرح شده برایشان مسئله باشد؛ ولی می‌آمدند. این نشان می‌دهد سینمای ایران زنده است و برای مخاطب، اهمیت دارد.

 

در دولت سه ساله‌ی قبلی، اقتضائات اقتصادی و الویت حفظ سینما باعث شد، مدیران در پروانه نمایش یا حتی طول مدت اکران فیلم‌ها، نرمش به خرج دهند. اما در خبرگزاری‌ها اهالی سینما پیش‌بینی کرده‌اند که این راه‌کار استفاده از کمدی برای جذب مخاطب در امسال اشباع خواهد شد و تب کمدی‌پسندی مخاطبان فروکش خواهد کرد. شما چقدر این پیش‌بینی را صادق می‌دانید.

چند نکته وجود دارد. یک اینکه کلا در دنیا ژانرها اغلب در اختیار سینمای هند و هالیوود است. هند بیشتر داخلی است و هالیوود جهانی‌تر. شما به سینمای فرانسه که مهد سینماست و سینما از آنجا شروع شد، و سنت روشنفکری‌اش هم خیلی متاثر از سینماست، هم که دقت کنید، می‌بینید آنجا هم کمدی بیشتر می‌فروشد. اخیرا در فرانسه فیلمی به نام «کنت مونت کریستو» فروخته است. همه خوشحالند که در سینمای داخلی فرانسه یک فیلم غیرکمدی توانسته بفروشد. به همین علت اینطور نیست که فقط در ایران کمدی‌ها فروش دارند.

نکته دوم اینکه کمدی مدلی است که می‌تواند با ژانرهای دیگر ترکیب شود. امیدوارم در سینمای ایران هم این اتفاق بیفتد. البته بعضی وقت‌ها می‌بینیم که کمدی را با اکشن ترکیب می‌کنند. در فسیل که به نظرم در میان کمدی‌ها تنها کمدی قابل بحث این سالهاست، کمدی اجتماعی را شاهدیم. در این فیلم نقد اجتماعی به وفور دیده می‌شود. فسیل کمدی صرف نیست. در جایی دیگر کمدی را با درام ترکیب می‌کنند در نتیجه امیدوارم سینمای ایران برود به سمتی که کمدی را با ژانرهای دیگر ترکیب کند.

به هر حال آنچه را که اسمش را سینمای اجتماعی گذاشته‌اند و البته بهتر است به آنها درام‌های شهری گفته شود، در سینمای ایران از زمان سینمای خیابانی دهه‌ی 40 و 50 ریشه دارد. این نوع از سینما هم مخاطب خودش را دارد و باید شکل بگیرد. در دولت پیشین با ایستادن پای اکران فسیل باعث شدند سینما رونق بگیرد و این مدل سینما گسترش پیدا کند. همانطور هم امیدوار بودم با یکسری تمهیدات و ملاحظاتی «برادران لیلا» هم اکران می‌شد. این فیلمی بود که در کنار دیگر فیلم‌هایی که مثل اینکه با بدبختی‌های مردم کاسبی می‌کنند یا برای مخاطب آن‌ور مرز ساخته می‌شود و با رانت ممنوعیت بال و پر می‌گیرند، و جدا ادعاهای واقعا توخالی اما ظاهرا خیلی پرفیس و افاده‌ی سینمای اجتماعی ایران، می‌توانست امکان اکران داشته باشد.

«برادران لیلا» فیلمی بود که برای مردم کشور خودمان ساخته شده. وقتی این فیلم در فضای مجازی اکران شد، اتفاقا واکنش‌های منفی زیادی گرفت. خیلی‌ها به فیلم انتقاد داشتند. نه فقط به لحاظ مضمونی، خیلی‌ها به لحاظ درام و تصویرسازی با آن مشکل داشتند. ولی تاکید می‌کنم که فیلمی بود که برای ارتباط با مردم کشور خودمان ساخته شده بود. به هر حال بخشی از دغدغه‌ی سازندگانش را نمایندگی می‌کرد و البته این فیلمی بود که زور کشیدن مردم به سینما را داشت. به موازات فسیل، که من از آن و نه از دیگر کمدی‌ها دفاع می‌کنم، ای کاش «برادران لیلا» با ملاحظاتی مثلا همان تصمیمات شجاعانه‌تر، اجازه اکران می‌گرفت. در این صورت، سینمای غیرکمدی ایران هم در سال‌های اخیر، وضعیت متفاوتی طی می‌کرد.

 

خبرنگار: زهرا عباسی

source

توسط irmusic4.ir